پارت۵۴
#کورش
رها غش کرد که به دکتر شخصیم گفتم بیاد تا وقتی بیاد رها رو بردم تو یکی از ابن اتاقا که برای خودم بود رو تخت درازش دادم کیوان یهو درو باز کرد
-چی شده کورش
-کیوان این دختر غش کرده
-این کیه؟
-بهت میگم فقط نگاش کن ببین چیزیش نشده
-نگران به نظر میرسی بعد از شقایق ندیده بودم اینجوری نگران یه دختر بشی
-کیوان اسم اون حرومزاده رو نیار کمکش کننن
-حمله عصبی شدیدی بهش وارد شده اگه یه بار دیگه تکرار بشه ممکنه سکته کنه بهش این قرص رو بده یه سرمم الان براش میزنم
-سکته؟؟؟؟
-اره سکته بیا اینم از سرم حلا برام تعریف کن
-چیزی نیست فقط عاشقشم
-چیییی
-هوشش چرا داد میزنی
-تو و عاشق شدن اونم بعد از شقایق
-اره اولن که من عاشق شقایق نبودم فقط به خاطر مادرم باهاش رفتو آمد میکردم وقتی به مادرم مدرک اینکه خانوم خیانت میکنه رو نشون دادم بیخیالم شد
-اوو من تازه فهمیدم قضیه این دختر چیه؟
-برات تعریف میکنم فعلا باید حساب مالکو برسم
-موافقم
با کیوان رفتیم بیرونو مالکو دیدم که بیهوش رو صندلیه
-روهام بهوشش بیار
-چشم قربان
-هععععععع
آب جوش ریختیم رو صورتش که بهوش اومد
-تو اون شل میخواستی چیکار کنی؟
-منن هیچکاری نمیخواستم بکنمممم
-پس نسبتت با شقایق چیه؟
-من فقط میخواستم باهاش بخوابم ولی اون مشتاق تر بود اون پولمو میخواست منم به خاطرش بهش پول دادم همین
-تو که سیر بودی برای میخواستی به رها دست بزنی هااا
-چون ازت خریده بودمشششش
-ولی من برات شرط گذاشتم نزاشتممم؟؟؟؟
-چرا چرا ولی با اون بدنی که دیدم یادم رفت
-خفه شو حردمزادههه خفه شوو
تفنگم دراوردم که کیوان جلومو گرفت
-الان نه کورش ببرش بیرون بکشش رها بیدار میشه و براش خوب نیست
-حق با توعه ..... روهام مالکو با دستو پای بسته بیارش به میله بیرون مخفیگاه بزن
اونجا بیابون بود کسی صدامونو نمیشنید و این خوب بود
-چشم قربان
آوردش بیرون و انداختتش جلوی پام
-بهت فرصت میدم به پام بیوفتی شاید نکشتمت
-هع فک کردی به پات که میوفتم
-باشه خودت خاستی
-کیوان
-جانم داداش
-من دلم میخواد کشتن آدما بهم لذت بده صدای دادشونو بشنوم پس بهتره تو نگاه نکنی کجا رو میزنم چون ممکنه دردت بگیره
-مراقب خودت باش فقط
-برگرد
زدم به ......... (آقا هممون میدونیم کجا رو میگه دیگه فقط برا کسایی که متوجه نشدن یه توضیح کوتاه میگم :پایین شکم بالای رون 😂😂)
که صدای داداش چنان بلند شد که انقدر دوست داشتم گفتم
-نه هنوز دلم میخواد داد بزنی چون تو آخرین کسی هستی که قراره کشته شه
-روهام
-جانم ارباب
-ببین یکی از ادمام بود که همجن . س باز بود بیارش بگو میتونی باهاش حال کنی
هنوز صدای ناله های از دردش رو میشنیدم بدبخت نای حرف زدن نداشت فقط داد میزد
رها غش کرد که به دکتر شخصیم گفتم بیاد تا وقتی بیاد رها رو بردم تو یکی از ابن اتاقا که برای خودم بود رو تخت درازش دادم کیوان یهو درو باز کرد
-چی شده کورش
-کیوان این دختر غش کرده
-این کیه؟
-بهت میگم فقط نگاش کن ببین چیزیش نشده
-نگران به نظر میرسی بعد از شقایق ندیده بودم اینجوری نگران یه دختر بشی
-کیوان اسم اون حرومزاده رو نیار کمکش کننن
-حمله عصبی شدیدی بهش وارد شده اگه یه بار دیگه تکرار بشه ممکنه سکته کنه بهش این قرص رو بده یه سرمم الان براش میزنم
-سکته؟؟؟؟
-اره سکته بیا اینم از سرم حلا برام تعریف کن
-چیزی نیست فقط عاشقشم
-چیییی
-هوشش چرا داد میزنی
-تو و عاشق شدن اونم بعد از شقایق
-اره اولن که من عاشق شقایق نبودم فقط به خاطر مادرم باهاش رفتو آمد میکردم وقتی به مادرم مدرک اینکه خانوم خیانت میکنه رو نشون دادم بیخیالم شد
-اوو من تازه فهمیدم قضیه این دختر چیه؟
-برات تعریف میکنم فعلا باید حساب مالکو برسم
-موافقم
با کیوان رفتیم بیرونو مالکو دیدم که بیهوش رو صندلیه
-روهام بهوشش بیار
-چشم قربان
-هععععععع
آب جوش ریختیم رو صورتش که بهوش اومد
-تو اون شل میخواستی چیکار کنی؟
-منن هیچکاری نمیخواستم بکنمممم
-پس نسبتت با شقایق چیه؟
-من فقط میخواستم باهاش بخوابم ولی اون مشتاق تر بود اون پولمو میخواست منم به خاطرش بهش پول دادم همین
-تو که سیر بودی برای میخواستی به رها دست بزنی هااا
-چون ازت خریده بودمشششش
-ولی من برات شرط گذاشتم نزاشتممم؟؟؟؟
-چرا چرا ولی با اون بدنی که دیدم یادم رفت
-خفه شو حردمزادههه خفه شوو
تفنگم دراوردم که کیوان جلومو گرفت
-الان نه کورش ببرش بیرون بکشش رها بیدار میشه و براش خوب نیست
-حق با توعه ..... روهام مالکو با دستو پای بسته بیارش به میله بیرون مخفیگاه بزن
اونجا بیابون بود کسی صدامونو نمیشنید و این خوب بود
-چشم قربان
آوردش بیرون و انداختتش جلوی پام
-بهت فرصت میدم به پام بیوفتی شاید نکشتمت
-هع فک کردی به پات که میوفتم
-باشه خودت خاستی
-کیوان
-جانم داداش
-من دلم میخواد کشتن آدما بهم لذت بده صدای دادشونو بشنوم پس بهتره تو نگاه نکنی کجا رو میزنم چون ممکنه دردت بگیره
-مراقب خودت باش فقط
-برگرد
زدم به ......... (آقا هممون میدونیم کجا رو میگه دیگه فقط برا کسایی که متوجه نشدن یه توضیح کوتاه میگم :پایین شکم بالای رون 😂😂)
که صدای داداش چنان بلند شد که انقدر دوست داشتم گفتم
-نه هنوز دلم میخواد داد بزنی چون تو آخرین کسی هستی که قراره کشته شه
-روهام
-جانم ارباب
-ببین یکی از ادمام بود که همجن . س باز بود بیارش بگو میتونی باهاش حال کنی
هنوز صدای ناله های از دردش رو میشنیدم بدبخت نای حرف زدن نداشت فقط داد میزد
۲.۰k
۰۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.