عشق اجباری پارت بیست و هفت مهدیه عسگری
#عشق_اجباری #پارت_بیست_و_هفت #مهدیه_عسگری
«یکماه بعد»
نگاهی به خودم تو آینه انداختم...یه سایه چشم محو مشکی و خط چشم کلفت و کوتاه مشکی که چشامو روشن تر و خوشحالت تر کرده بود...یه عالمه ریمل که موژهامو شبیه موژه مصنوعی کرده بود و یه رژگونه قرمز و در آخر یه رژ لب قرمز آتشین....
موهامو هم فرق کج زده بودن و بابلیس کشیده بودن و آزادانه دورم ریخته بودن....
عالی شده بودم...چشمکی از تو آینه به خودم زدم و برگشتم که خشکم زد....
نهال تو اون لباس عروس پفی آستین بلند توری و با اون آرایش غلیظ و ماهرانه و موهای شینیون شده و تاج بزرگی که روی سرش بود مثله فرشته ها شده بود.....
با بغض بغلش کردم و گفتم:خوشگل شده میمون خوشگلم....اونم محکم بغلم کرد و با بغض گفت:
توام خوشگل شدی میمون خانوم....
همدیگرو محکم بغل کردیم که صدای اعتراض آرایشگر بلند شد که عروس خانوم یوقت گریه نکنه ارایشش خراب بشه....ازش جدا شدم و اشکامو پاک کردم...
خداروشکر آرایشم ضد آب بود....
مانتو جلوباز بلند مشکیمو روی ماکسی دکلته مدل ماهی قرمزم که کمی دنباله داشت و از پشت تا کمر لخت بود پوشیدم ....البته اهورا یکم سر این لباس گیر داد که بهش گفتم موهام پشتمو که لخت رو میپوشونه که راضی شد....
شالمو شل روی سرم انداختم و کیف دستی کوچولوی ست کفشای پاشنه ده سانتی ورنی مشکیمو برداشتم که صدای گوشیم بلند شد....
اهورا بود....تماس و وصل کردم و گفتم: الو.....
با خوشحالی گفت:دم درم خانومی بیا پایین....
با لبخند گفتم:باشه اومدم....
گوشی رو آوردم پایین و محکم روی قلبم فشارش دادم و لبخندم پرنگ تر شد ....تو این مدت واقعا با اهورا بهم خوش گذشته بود.....دیگه مطمعن بودم بهش علاقه دارم....رفتم پایین که دیدمش....
«یکماه بعد»
نگاهی به خودم تو آینه انداختم...یه سایه چشم محو مشکی و خط چشم کلفت و کوتاه مشکی که چشامو روشن تر و خوشحالت تر کرده بود...یه عالمه ریمل که موژهامو شبیه موژه مصنوعی کرده بود و یه رژگونه قرمز و در آخر یه رژ لب قرمز آتشین....
موهامو هم فرق کج زده بودن و بابلیس کشیده بودن و آزادانه دورم ریخته بودن....
عالی شده بودم...چشمکی از تو آینه به خودم زدم و برگشتم که خشکم زد....
نهال تو اون لباس عروس پفی آستین بلند توری و با اون آرایش غلیظ و ماهرانه و موهای شینیون شده و تاج بزرگی که روی سرش بود مثله فرشته ها شده بود.....
با بغض بغلش کردم و گفتم:خوشگل شده میمون خوشگلم....اونم محکم بغلم کرد و با بغض گفت:
توام خوشگل شدی میمون خانوم....
همدیگرو محکم بغل کردیم که صدای اعتراض آرایشگر بلند شد که عروس خانوم یوقت گریه نکنه ارایشش خراب بشه....ازش جدا شدم و اشکامو پاک کردم...
خداروشکر آرایشم ضد آب بود....
مانتو جلوباز بلند مشکیمو روی ماکسی دکلته مدل ماهی قرمزم که کمی دنباله داشت و از پشت تا کمر لخت بود پوشیدم ....البته اهورا یکم سر این لباس گیر داد که بهش گفتم موهام پشتمو که لخت رو میپوشونه که راضی شد....
شالمو شل روی سرم انداختم و کیف دستی کوچولوی ست کفشای پاشنه ده سانتی ورنی مشکیمو برداشتم که صدای گوشیم بلند شد....
اهورا بود....تماس و وصل کردم و گفتم: الو.....
با خوشحالی گفت:دم درم خانومی بیا پایین....
با لبخند گفتم:باشه اومدم....
گوشی رو آوردم پایین و محکم روی قلبم فشارش دادم و لبخندم پرنگ تر شد ....تو این مدت واقعا با اهورا بهم خوش گذشته بود.....دیگه مطمعن بودم بهش علاقه دارم....رفتم پایین که دیدمش....
۳.۰k
۰۲ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.