تومطعلقبهمنی
#تو_مطعلق_به_منی
پارت_8
"از اونجا رفتیم و رسیدیم که با دیدن چیزی ک دیدم سر جام میخ کوب شدم اونجا بی نظیر بود از زیبایی خیلی زیبا بود میشد بهشت رو بویید طبیعت سبز عالیه ولی وصط این همه چیزای خوب یادم اومد که شوگا گفتع که پامو از خونه نزارم بیرون سگ تو/ش
یعنی اینجا تا شب اشککککک
&بدو دخترم خوب نیست زیاد بیرون بشای یکی میبینتت
+بله ببخشید آجوما"دویدن در خونه"
&ارباب بهت گفت نباید بری بیرون؟
+بله گفت پس من میرم تو یه اتاق
&اما صبحونه نخوردی
+میل ندارم
+ناهار نمی خورمم
+همینطور شام..
&اما...هر جور راحتی ات(ارباب منو میکشهههه)
...
"ساعت ۱۲ شب"
ویوات
صدای پا میومد تو خونه منم نایی راه رفتن نداشتم ولی بدنم رو جمع و جور کردم و رفتم پایین که دیدم یکیو که شبیه شوگا بود واضح نبود چشمام سیاه میرفت که خواستم صداش کنم و دستم رو به صورت اشاره طرفش گرفتم و گفتم
+شوگا....(سیاهی)
بعد از چند دقیقه چشمام رو باز کردم با چیزی که دیدم شوکه شدم اون....
یعنی کی بود؟
عموش؟
یا همونی که مي خواست ات رو ببره؟
یا شوگا؟
کی میدونه🤌🏻
#اد_هوپی
پارت_8
"از اونجا رفتیم و رسیدیم که با دیدن چیزی ک دیدم سر جام میخ کوب شدم اونجا بی نظیر بود از زیبایی خیلی زیبا بود میشد بهشت رو بویید طبیعت سبز عالیه ولی وصط این همه چیزای خوب یادم اومد که شوگا گفتع که پامو از خونه نزارم بیرون سگ تو/ش
یعنی اینجا تا شب اشککککک
&بدو دخترم خوب نیست زیاد بیرون بشای یکی میبینتت
+بله ببخشید آجوما"دویدن در خونه"
&ارباب بهت گفت نباید بری بیرون؟
+بله گفت پس من میرم تو یه اتاق
&اما صبحونه نخوردی
+میل ندارم
+ناهار نمی خورمم
+همینطور شام..
&اما...هر جور راحتی ات(ارباب منو میکشهههه)
...
"ساعت ۱۲ شب"
ویوات
صدای پا میومد تو خونه منم نایی راه رفتن نداشتم ولی بدنم رو جمع و جور کردم و رفتم پایین که دیدم یکیو که شبیه شوگا بود واضح نبود چشمام سیاه میرفت که خواستم صداش کنم و دستم رو به صورت اشاره طرفش گرفتم و گفتم
+شوگا....(سیاهی)
بعد از چند دقیقه چشمام رو باز کردم با چیزی که دیدم شوکه شدم اون....
یعنی کی بود؟
عموش؟
یا همونی که مي خواست ات رو ببره؟
یا شوگا؟
کی میدونه🤌🏻
#اد_هوپی
- ۴.۵k
- ۲۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط