آرزوییرویایی

#آرزویی_رویایی 🦋🎂
پارت³

ویو رسیدن:

یِنا:بلخره رسیدیم...

لیا:اوهوم خب بیا بریم

یِنا:اوکی

راوی:لیا و یِنا وارد عمارت شدن که یونگی اومد سمتشون....

شوگا:سلام چطورین دخترا؟

لیا:سلام خوبیم ممنونم شما چطورید...؟

شوگا:اوووو آنقدر رسمی نباشید بابا ما از این به بعد مثل یه دوست میمونیم...

یِنا:باشه حتما(خنده)

شوگا:خوب بیاید از این طرف ببرمتون پیش بقیه معرفیتون کنم....

لیا:با یونگی رفتیم سمت میزی که همه جمع بودن....

ماری:تهیونگ دیوونه شدی؟(خنده)

تهیونگ:خوب چیه کراش زدم روش

یوری:اسمش چیه؟

تهیونگ:یِنا....کیم یِنا

یِنا:رفتیم سمت میز که چند نفری میخندیدن و حرف میزدن و یه پسره خوشتیپ به پشت وایساده بود...
موقع حرف زدن گفت روی کسی کراش داره که....اسم من و برد...

یِنا:(سرفه ی فیک)سلام

تهیونگ:سلام خانم کیم

جینو:اممممم سلام

میا:سلام

لیا:سلام

جیمین:سلام خانم پارک

لیا:علیک(لبخند)

یِنا:آنقدر صمیمی نشو که...(در گوش لیا)

لیا:راست میگیا(خنده ی ریز)

تهیونگ:بفرمائید بشینید...

ماری:معرفی میکنید؟

یِنا:یِنا....کیم یِنا هستم عضو گروه A2N هستم

ماری:خوشبختم منم جئون ماری رئیس شرکت طراح دکوراسیون LUXE هستم

یِنا:خوش

(ماری و یِنا باهم دست میدن)

یوری:شما؟(با لیا)

لیا:بنده لیا...پارک لیا هستم عضو گروه A2N هستم...

یوری:خوشبختم منم مین یوری رئیس شرکت طراح مد و لباس STLIO هستم...

لیا:خوش

(جونگ کوک تازه داره میاد)

ماری:عشقم

کوک:‌بیب

ادامه دارد🥲✨