ازدواج اجباری
ازدواج اجباری
پارت ۸
خون جلوی چشمامو گرفت و گوشی رو از دست ات گرفتم و گفتم: دیگه نبینم مزاحم ات بشی فهمیدی یا نه همین الانم حرفتو پس میگیری جک: چیییی میگی تو چیکارشی
تهیونگ: باید به اطلاعت برسونم که ات ازدواج کرده و من شوهرشم پس دیگه نبینم مزاحم ات بشی فهمیدی یا نه جک: ا...اا...آره
تهیونگ: گوشیو قطع کردم و سرعتمو زیاد کردم ات: تهیونگ چرا اینطوری کردی دیوونه شدی تهیونگ: ارهه دیوونه شدم ات: تهیونگ لطفا آروم برو من میترسم تهیونگ: فشار پامو بیشت کردم و بیشتر گاز دادم ات: تهیونگ ترو خدا اروم برو ( گریه)تهیونگ سرعتمو آروم تر کردم و گفتم: باشه باشه گریه نکن ات: هق هق هق....مگه...نمیگم.. آروم برو..چرا گوش نمیدی( داد و گریه) تهیونگ: خیلی خوب خیلی خوب الان میریم خونه
فلش بک به وقتی رسیدن خونه*
ات: مگه من بهت نمیگم آروم برو اصلا چرا گوشیمو گرفتی و با جک حرف زدی
تهیونگ: خیلی خب باشه آروم باش
ات: چجوری آروم باشم
چرا این کارارو میکنی هااا( با داد)
تهیونگ: واقعا نمیفهمی واقعا متوجه نشدی ( عصبی و داد) ات: نه نمیفهمم تو مشکلت چیههه( داد ) تهیونگ: عاشقت شدم لعنتی ( داد خیلی بلند) ات: چچ....چی تهیونگ: نمیدونم چرا ولی عاشقتم ات: منم تهیونگ : چیی ات:منم عاشقت شدم تهیونگ: م...مم....من....اصلا...داری جدی میگی
ات: آره تهیونگ : واقعا ات: آر.....نذاشت حرفمو کامل بزنم که لباشو رو لبام گذاشت و محکم میبوسید انگار تشنه لبام بود از لبام جدا شد و محکم بغلم کرد تهیونگ: خوشحالم که حسم یه طرفه نیست دوست دارم ات ات: منم دوست دارم و خودمو بیشتر تو بغلش جا کردم تهیونگ: خب خب خب خانوم خوشگله میدونی که الان ازدواج کردیم دیگه و قراره امشب بهترین شب زندگیمون باشه ات: آره میدونم تهیونگ: خب پس براید بغلم کرد بریم سر کارمون منو برد توی اتاق و.....( اسمات) 😁😁😁😁عزیزان فوش ندین هیچی برا اسمات به ذهنم نمیرسه
پارت ۸
خون جلوی چشمامو گرفت و گوشی رو از دست ات گرفتم و گفتم: دیگه نبینم مزاحم ات بشی فهمیدی یا نه همین الانم حرفتو پس میگیری جک: چیییی میگی تو چیکارشی
تهیونگ: باید به اطلاعت برسونم که ات ازدواج کرده و من شوهرشم پس دیگه نبینم مزاحم ات بشی فهمیدی یا نه جک: ا...اا...آره
تهیونگ: گوشیو قطع کردم و سرعتمو زیاد کردم ات: تهیونگ چرا اینطوری کردی دیوونه شدی تهیونگ: ارهه دیوونه شدم ات: تهیونگ لطفا آروم برو من میترسم تهیونگ: فشار پامو بیشت کردم و بیشتر گاز دادم ات: تهیونگ ترو خدا اروم برو ( گریه)تهیونگ سرعتمو آروم تر کردم و گفتم: باشه باشه گریه نکن ات: هق هق هق....مگه...نمیگم.. آروم برو..چرا گوش نمیدی( داد و گریه) تهیونگ: خیلی خوب خیلی خوب الان میریم خونه
فلش بک به وقتی رسیدن خونه*
ات: مگه من بهت نمیگم آروم برو اصلا چرا گوشیمو گرفتی و با جک حرف زدی
تهیونگ: خیلی خب باشه آروم باش
ات: چجوری آروم باشم
چرا این کارارو میکنی هااا( با داد)
تهیونگ: واقعا نمیفهمی واقعا متوجه نشدی ( عصبی و داد) ات: نه نمیفهمم تو مشکلت چیههه( داد ) تهیونگ: عاشقت شدم لعنتی ( داد خیلی بلند) ات: چچ....چی تهیونگ: نمیدونم چرا ولی عاشقتم ات: منم تهیونگ : چیی ات:منم عاشقت شدم تهیونگ: م...مم....من....اصلا...داری جدی میگی
ات: آره تهیونگ : واقعا ات: آر.....نذاشت حرفمو کامل بزنم که لباشو رو لبام گذاشت و محکم میبوسید انگار تشنه لبام بود از لبام جدا شد و محکم بغلم کرد تهیونگ: خوشحالم که حسم یه طرفه نیست دوست دارم ات ات: منم دوست دارم و خودمو بیشتر تو بغلش جا کردم تهیونگ: خب خب خب خانوم خوشگله میدونی که الان ازدواج کردیم دیگه و قراره امشب بهترین شب زندگیمون باشه ات: آره میدونم تهیونگ: خب پس براید بغلم کرد بریم سر کارمون منو برد توی اتاق و.....( اسمات) 😁😁😁😁عزیزان فوش ندین هیچی برا اسمات به ذهنم نمیرسه
۸.۹k
۱۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.