فیک : شروعی به نام نفرت و پایانی به نام عشق
فیک: شروعی به نام نفرت و پایانی به نام عشق
part⁷
* دوماه بعد *
_دفتر جانگ_
" چته دختر؟ "jk
" تو یکی از پرنده ها بدجوری موندم نمیدونم چجوری انجامش بدم "a.t
" میخوای انجامش ندی؟ "jk
" چی؟ نه بابا ، انجامش میدم وقتی هی چیزیو شروع میکنم تا تهاَش میرم فقط باید بیشتر تلاش کنم "a.t
" کمک میخوای؟ "jk
" نه نه خودم میتونم "a.t
توی این دوماه خوب شناخته بودش
این دختر با بقیه فرق داشت
سرسنگین بود
در ظاهر باوقار و در باطن مهربون خونگرم
هیچ وقت از بقیه کمک نمیخواست
تا الان همه چیو خودش بدست آورده بود بدون کمک هیچ کسی و همینش بود که جذبش شده بود
این دختر هیج کمکی قبول نمیکرد خودش تلاش میکرد و بدست می آورد و دست از چیزی نمیکشید
همیشه میخندید و در برابر مشکلات شاد و سرزنده بود اما آیا در درون هم همین بود؟
در درون هم میخندید و به چیزی اهمیت نمیداد؟
میدونست کمکشون قبول نمیکنه پس تصمیم گرفت کاری کنه
" ا.ت "jk
" بله؟ "a.t
" توی محموله ss_99 به مشکل خوردم ... "jk
╞╟╚╔╩╦ ╠═ ╬╧╨╤
_دفتر جئون_
روی مبل کنار جئون نشسته و کسی که دستش توی محموله ss_99 بود حرف میزد
این محموله فقط بهونه نبود
واقعا به مشکل خورده بود
ولی میتونست خودش حلش کنه ولی از این استفاده کرد تا به دختر کمک کنه
بعد از کلی حرف زدن و مدرک جمع کردن این محموله هم تموم شد
این دختر وکالتش حرف نداشت
اون فرد از دفتر جئون بیرون رفت و فقط جئون مونده بود و دختر و نگهبان های که بیرون دفتر ایستاده بودن تا از رئیس شون محافظت کنن
" ا.ت "jk
" جانم؟ "a.t
" این برای تشکر اینه که توی این محموله کمکم کردی "jk
" چی؟ "a.t
پاکت از دستش گرفت و بازش کرد
خودش بود
مدرک همون پرندهای که نیازش داشت
ذوق میشد در چشمای دختر دید
" این که ... "a.t
" همون پرندهای که نیاز داشتی هم یه تشکر هم یه کمک ریز "jk
مثل کودکانی که بهشون بادکنک داده باشی ذوق کرده بود
پرید بغل جئون و بوسهای به گونش گذاشت
" خیلی خیلی ممنونم کوک "a.t
کیفش برداشت به سمت در رفت
جئون توش مونده بود
این اولین رفتاری بود که تا کنون از دختر دیده بود
" بازم ازت خیلی ممنونم کوک "a.t
" هی ا.ت وایسا کجا میری؟ "jk
" میرم پرنده درستش کنم "a.t
"ولی من رستوران رزو کرده بودم بریم "jk
" بزارش برای دفعه بعد قول میدم بعدا بریم "a.t
دیگه حرفی نزد و از دفتر بیرون رفت
part⁷
* دوماه بعد *
_دفتر جانگ_
" چته دختر؟ "jk
" تو یکی از پرنده ها بدجوری موندم نمیدونم چجوری انجامش بدم "a.t
" میخوای انجامش ندی؟ "jk
" چی؟ نه بابا ، انجامش میدم وقتی هی چیزیو شروع میکنم تا تهاَش میرم فقط باید بیشتر تلاش کنم "a.t
" کمک میخوای؟ "jk
" نه نه خودم میتونم "a.t
توی این دوماه خوب شناخته بودش
این دختر با بقیه فرق داشت
سرسنگین بود
در ظاهر باوقار و در باطن مهربون خونگرم
هیچ وقت از بقیه کمک نمیخواست
تا الان همه چیو خودش بدست آورده بود بدون کمک هیچ کسی و همینش بود که جذبش شده بود
این دختر هیج کمکی قبول نمیکرد خودش تلاش میکرد و بدست می آورد و دست از چیزی نمیکشید
همیشه میخندید و در برابر مشکلات شاد و سرزنده بود اما آیا در درون هم همین بود؟
در درون هم میخندید و به چیزی اهمیت نمیداد؟
میدونست کمکشون قبول نمیکنه پس تصمیم گرفت کاری کنه
" ا.ت "jk
" بله؟ "a.t
" توی محموله ss_99 به مشکل خوردم ... "jk
╞╟╚╔╩╦ ╠═ ╬╧╨╤
_دفتر جئون_
روی مبل کنار جئون نشسته و کسی که دستش توی محموله ss_99 بود حرف میزد
این محموله فقط بهونه نبود
واقعا به مشکل خورده بود
ولی میتونست خودش حلش کنه ولی از این استفاده کرد تا به دختر کمک کنه
بعد از کلی حرف زدن و مدرک جمع کردن این محموله هم تموم شد
این دختر وکالتش حرف نداشت
اون فرد از دفتر جئون بیرون رفت و فقط جئون مونده بود و دختر و نگهبان های که بیرون دفتر ایستاده بودن تا از رئیس شون محافظت کنن
" ا.ت "jk
" جانم؟ "a.t
" این برای تشکر اینه که توی این محموله کمکم کردی "jk
" چی؟ "a.t
پاکت از دستش گرفت و بازش کرد
خودش بود
مدرک همون پرندهای که نیازش داشت
ذوق میشد در چشمای دختر دید
" این که ... "a.t
" همون پرندهای که نیاز داشتی هم یه تشکر هم یه کمک ریز "jk
مثل کودکانی که بهشون بادکنک داده باشی ذوق کرده بود
پرید بغل جئون و بوسهای به گونش گذاشت
" خیلی خیلی ممنونم کوک "a.t
کیفش برداشت به سمت در رفت
جئون توش مونده بود
این اولین رفتاری بود که تا کنون از دختر دیده بود
" بازم ازت خیلی ممنونم کوک "a.t
" هی ا.ت وایسا کجا میری؟ "jk
" میرم پرنده درستش کنم "a.t
"ولی من رستوران رزو کرده بودم بریم "jk
" بزارش برای دفعه بعد قول میدم بعدا بریم "a.t
دیگه حرفی نزد و از دفتر بیرون رفت
۸.۷k
۱۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.