part 2.
part 2.
یونگی: آجوما
آجوما:بله پسرم
یونگی: بهش قوانین و گفتی
آجوما: بله گفتم
یونگی:هویی بیا دنبالم اتاقت و نشون بدم
ا.ت: با منی، وایسا اصن تو چرا منو دزدیدی هان بعدشم داری بهم دستور میدی
یونگی:نشنیدم بگی چشم(عصبی)
ا.ت: پسره ی الدنگ (آروم)
یونگی: چیزی گفتی
ا.ت: چ چیزه نه
یونگی: بیا دنبالم
ا.ت: باش
ا.ت ویو
رفتم دنبالش بهم اتاق و نشون داد یدونه تخت کهنه با کمد چوبی وایششش اصن من چرا اینجام
ا.ت : انتظار داری اینجا بخوابم
یونگی:اینجا من دستور میدم پس بگیر بخواب هیچوقت هم ساعت هشت شب بیرون نیا فهمیدی
ا.ت: ایششش باشه بابا
(نکته: یونگی بیماری روانی داره کلا هشت شب بشه میزنه همه چیو میشکونه کسی هم اونجا باشه شکنجه میده یجورایی هر کاری که ساعت هشت شب میکنه فردا یادش نمیاد که چیکار کرده و این بیماری و نمیتونه کنترل کنه)
ادمین: دوستان این فیک و واقعی نیست این فیک
ا.ت:من چی بپوشم بگیرم بخوابم
یونگی: تو کمد هست دیگه
ا.ت: باشششش
لایک: ۲۰
یونگی: آجوما
آجوما:بله پسرم
یونگی: بهش قوانین و گفتی
آجوما: بله گفتم
یونگی:هویی بیا دنبالم اتاقت و نشون بدم
ا.ت: با منی، وایسا اصن تو چرا منو دزدیدی هان بعدشم داری بهم دستور میدی
یونگی:نشنیدم بگی چشم(عصبی)
ا.ت: پسره ی الدنگ (آروم)
یونگی: چیزی گفتی
ا.ت: چ چیزه نه
یونگی: بیا دنبالم
ا.ت: باش
ا.ت ویو
رفتم دنبالش بهم اتاق و نشون داد یدونه تخت کهنه با کمد چوبی وایششش اصن من چرا اینجام
ا.ت : انتظار داری اینجا بخوابم
یونگی:اینجا من دستور میدم پس بگیر بخواب هیچوقت هم ساعت هشت شب بیرون نیا فهمیدی
ا.ت: ایششش باشه بابا
(نکته: یونگی بیماری روانی داره کلا هشت شب بشه میزنه همه چیو میشکونه کسی هم اونجا باشه شکنجه میده یجورایی هر کاری که ساعت هشت شب میکنه فردا یادش نمیاد که چیکار کرده و این بیماری و نمیتونه کنترل کنه)
ادمین: دوستان این فیک و واقعی نیست این فیک
ا.ت:من چی بپوشم بگیرم بخوابم
یونگی: تو کمد هست دیگه
ا.ت: باشششش
لایک: ۲۰
۷.۲k
۲۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.