پارت۵
پارت۵
یون: اخخخ بالاخره ساعت داره یازده میشه
کنیا: عهه ساعت یازدس!
یون: اهوم................از صبح تا حالا انقدر اتاقو تمیز کردی داره برق میزنه
کنیا: چیکار کنم وقتی حوصلم سر میره همه جارو تمیز میکنم دستم خودم نی
یون: خب حتما سومی بدبخت داره لباسارو مرتب میکنه
کنیا: حداقل داره کار میکنه مثل ما نی بیکار و علاف نیست
یون: اهوم .......عههه نگاه bts دارن میاد........
کنیا: سلام
یون: سلام
پسرا: سلامم
کنیا: اقای جین بفرمایید اینجا
جین: لطفا نگو اقای جین راحت باش باهامون بگو جین
کنیا: چشم اق....یعنی ج..ین
جین: من ج..ین نیستم جینم
کنیا: بله ...جین
جین: افرین
حالا هم منو انقدرخوب میکاپ کن تا قیافم البته قیافم قشنگ هست ولی جذاب تر از الانم بشم
کنیا: چشم.....
یون: بفرمایید جیمین
جیمین: خیلی ممنونم .....چیزه خیلی کیوتی
یون: چیی؟؟با منید؟
جیمین: اهوم
یون: چیزه ...خیلی ممنونم
کنیا:(معلوم بود یون داره از خوشحالی میمیره ولی به روی خودش نمیاره😂😂)
جین: چیزی شده؟
کنیا: امم نه واسه چی پرسیدید؟
جین: اخه خندید
کنیا: اها نه ....همینجوری خندیدم
جین: اهان ..خوبه همیشه بخند خندیدن باعث شادابی میشه
کنیا: بله😊
جونگ کوک:(همش داشتم کنیا رو نگاه میکردم ......امم چرا انقدر بهش نگاه میکنم اخهه...اوفف خجالت بکش پسر به خودت بیا )
تهیونگ: اههه پس چرا یون نمیگه بیام میکاپمو انجام بده 😕
نامجون: چیزی شده ته؟
تهیونگ: چیی؟نه نشده...واسه چی؟
نامجون: اخه خیلی به یون نگاه میکنی
تهیونگ: نخیر نگاه نمیکنم
نامجون: معلومه
یون: خب جیهوپ تموم شد
جیهوپ: ممنونم عزیزم😃
یون: (عزیزم؟؟؟؟عررر به من گفت عزیزم😀😀😀😆)
کنیا: خب اق... یعنی جونگ کوک بیا بشین
جونگ کوک : بله حتما......بیا نشستم
کنیا: مرسی
یون: تهیونگ بیا اینجا بشین
تهیونگ: اومدمممممم
نامجون: یهو دیدم تهیونگ با جفتک رفت طرف یون بدبخت ترسید😁
کنیا: خب تموم شد بزارید موهاتونم فرم بدم .....اها...الان عالی عالیه
جونگ کوک: میگم رژم زیاد پرنگ نشده؟
کنیا: نه ...اگه بخواین میتونم کمرنگش کنم
جونگ کوک: اره بکن ....
یهو اومد جلو و فاصبه ی بینمون خیلی کم بود دستمالو برداشت و اروم اروم رژ لبمو پاک میکرد و من فقط به چسمشو و لبش نگاه میکردم
کنیا: یهو داشتم رژ جونگ کوک و پاک میکردم که یهو باهم چشم تو چشم شدیم همینجوری داشتیم بهم نگاه میکردیم که تهیونگ یهو عطسه کرد و کل اتاق ترکید😂😂و ما سریع از هم دور شدیم
یون: خب تمومه...خیلی جذاب شدید
تهیونگ: ممنونم
بلند شدم برم ولی نمیخواستم برم
یون: داشتم میرفتم شانه رو بیارم یهو پام لیز خورد داشتم میوفتادم که یهو تهیونگ منو گرفت
حس ارامش تو بغلش داشتم همینجوری داشتیم همو نگاه میکردیم که نامجون یکم از خودش صدا داد و ما به خودمون اومدیم و از هم فاصله گرفتیم ....
یون: اخخخ بالاخره ساعت داره یازده میشه
کنیا: عهه ساعت یازدس!
یون: اهوم................از صبح تا حالا انقدر اتاقو تمیز کردی داره برق میزنه
کنیا: چیکار کنم وقتی حوصلم سر میره همه جارو تمیز میکنم دستم خودم نی
یون: خب حتما سومی بدبخت داره لباسارو مرتب میکنه
کنیا: حداقل داره کار میکنه مثل ما نی بیکار و علاف نیست
یون: اهوم .......عههه نگاه bts دارن میاد........
کنیا: سلام
یون: سلام
پسرا: سلامم
کنیا: اقای جین بفرمایید اینجا
جین: لطفا نگو اقای جین راحت باش باهامون بگو جین
کنیا: چشم اق....یعنی ج..ین
جین: من ج..ین نیستم جینم
کنیا: بله ...جین
جین: افرین
حالا هم منو انقدرخوب میکاپ کن تا قیافم البته قیافم قشنگ هست ولی جذاب تر از الانم بشم
کنیا: چشم.....
یون: بفرمایید جیمین
جیمین: خیلی ممنونم .....چیزه خیلی کیوتی
یون: چیی؟؟با منید؟
جیمین: اهوم
یون: چیزه ...خیلی ممنونم
کنیا:(معلوم بود یون داره از خوشحالی میمیره ولی به روی خودش نمیاره😂😂)
جین: چیزی شده؟
کنیا: امم نه واسه چی پرسیدید؟
جین: اخه خندید
کنیا: اها نه ....همینجوری خندیدم
جین: اهان ..خوبه همیشه بخند خندیدن باعث شادابی میشه
کنیا: بله😊
جونگ کوک:(همش داشتم کنیا رو نگاه میکردم ......امم چرا انقدر بهش نگاه میکنم اخهه...اوفف خجالت بکش پسر به خودت بیا )
تهیونگ: اههه پس چرا یون نمیگه بیام میکاپمو انجام بده 😕
نامجون: چیزی شده ته؟
تهیونگ: چیی؟نه نشده...واسه چی؟
نامجون: اخه خیلی به یون نگاه میکنی
تهیونگ: نخیر نگاه نمیکنم
نامجون: معلومه
یون: خب جیهوپ تموم شد
جیهوپ: ممنونم عزیزم😃
یون: (عزیزم؟؟؟؟عررر به من گفت عزیزم😀😀😀😆)
کنیا: خب اق... یعنی جونگ کوک بیا بشین
جونگ کوک : بله حتما......بیا نشستم
کنیا: مرسی
یون: تهیونگ بیا اینجا بشین
تهیونگ: اومدمممممم
نامجون: یهو دیدم تهیونگ با جفتک رفت طرف یون بدبخت ترسید😁
کنیا: خب تموم شد بزارید موهاتونم فرم بدم .....اها...الان عالی عالیه
جونگ کوک: میگم رژم زیاد پرنگ نشده؟
کنیا: نه ...اگه بخواین میتونم کمرنگش کنم
جونگ کوک: اره بکن ....
یهو اومد جلو و فاصبه ی بینمون خیلی کم بود دستمالو برداشت و اروم اروم رژ لبمو پاک میکرد و من فقط به چسمشو و لبش نگاه میکردم
کنیا: یهو داشتم رژ جونگ کوک و پاک میکردم که یهو باهم چشم تو چشم شدیم همینجوری داشتیم بهم نگاه میکردیم که تهیونگ یهو عطسه کرد و کل اتاق ترکید😂😂و ما سریع از هم دور شدیم
یون: خب تمومه...خیلی جذاب شدید
تهیونگ: ممنونم
بلند شدم برم ولی نمیخواستم برم
یون: داشتم میرفتم شانه رو بیارم یهو پام لیز خورد داشتم میوفتادم که یهو تهیونگ منو گرفت
حس ارامش تو بغلش داشتم همینجوری داشتیم همو نگاه میکردیم که نامجون یکم از خودش صدا داد و ما به خودمون اومدیم و از هم فاصله گرفتیم ....
۵۷.۲k
۰۶ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.