پارت : 58
پارت : 58
بارام : ا، این یـ یونجونه؟ ( بغض)
کای : اومم اره
بارام : مـ من قبول میکنم
کای : خوبه انتخاب درستی کردی
بارام : تا کی فرصت دارم؟
کای : اونو من نمیدونم باید از رئیس بپرسم
بارام : رئیس؟
بارام : اون کیه؟
کای : به وقتش میفهمی
بارام : باشه
تهیونگ ویو :
هشت سال از اون موقع تا الان گذشته
هنوزم خودم رو بخاطره اون اشتباه لعنت میکنم
مزدوج کردنه دخترم با اون ماره دوسر و دور کردنش از یونجون بزرگترین اشتباهم بود!
ولی من فقط به حرفه جیا گوش دادم
ولی اونم الان پشیمون شده
من الان دیگه قدرته زیادی ندارم که بخوام دخترم و نوه هامو از دسته اون مرد نجات بدم
ولی با کمکه کسی که الان داره باندش از بانده جکم بزرگتر میشه دارم اونا رو نجات میدم
یونجون : عمو چیزی میخواستی بهم بگی؟
تهیونگ : کای برگشت؟
یونجون : اره
تهیونگ : بارام شرط رو قبول کرد؟
یونجون : اره ولی اینطور که معلومه جک بیشتر از قبل اذیتشون میکنه ( بغض)
تهیونگ : هی پسر من بهت چی گفتم ها؟
تهیونگ : گفتم که به زودی جک رو شکست میدیم و بارام و پسراتو نجات میدیم
یونجون : ا، اره
یونجون : ولی عمو تو گفتی که عکسه پسرامو داری نمیشه نشونم بدیشون؟
تهیونگ : به زودی خودت میبینیشون
یونجون : حداقل میشه اسماشون رو بهم بگی؟
تهیونگ : جی یو و جی هو
یونجون : سلیقه بیبی گرلم درست مثله خودمه
تهیونگ : عهه پسر پس ادبت کجاست که جلوی یه پدر به دخترش میگی بیبی گرل؟
یونجون : عمووو ( میخنده )
تهیونگ : خب برو دیگه ( میخنده)
یونجون : باشه
بارام : ا، این یـ یونجونه؟ ( بغض)
کای : اومم اره
بارام : مـ من قبول میکنم
کای : خوبه انتخاب درستی کردی
بارام : تا کی فرصت دارم؟
کای : اونو من نمیدونم باید از رئیس بپرسم
بارام : رئیس؟
بارام : اون کیه؟
کای : به وقتش میفهمی
بارام : باشه
تهیونگ ویو :
هشت سال از اون موقع تا الان گذشته
هنوزم خودم رو بخاطره اون اشتباه لعنت میکنم
مزدوج کردنه دخترم با اون ماره دوسر و دور کردنش از یونجون بزرگترین اشتباهم بود!
ولی من فقط به حرفه جیا گوش دادم
ولی اونم الان پشیمون شده
من الان دیگه قدرته زیادی ندارم که بخوام دخترم و نوه هامو از دسته اون مرد نجات بدم
ولی با کمکه کسی که الان داره باندش از بانده جکم بزرگتر میشه دارم اونا رو نجات میدم
یونجون : عمو چیزی میخواستی بهم بگی؟
تهیونگ : کای برگشت؟
یونجون : اره
تهیونگ : بارام شرط رو قبول کرد؟
یونجون : اره ولی اینطور که معلومه جک بیشتر از قبل اذیتشون میکنه ( بغض)
تهیونگ : هی پسر من بهت چی گفتم ها؟
تهیونگ : گفتم که به زودی جک رو شکست میدیم و بارام و پسراتو نجات میدیم
یونجون : ا، اره
یونجون : ولی عمو تو گفتی که عکسه پسرامو داری نمیشه نشونم بدیشون؟
تهیونگ : به زودی خودت میبینیشون
یونجون : حداقل میشه اسماشون رو بهم بگی؟
تهیونگ : جی یو و جی هو
یونجون : سلیقه بیبی گرلم درست مثله خودمه
تهیونگ : عهه پسر پس ادبت کجاست که جلوی یه پدر به دخترش میگی بیبی گرل؟
یونجون : عمووو ( میخنده )
تهیونگ : خب برو دیگه ( میخنده)
یونجون : باشه
۲۴.۱k
۰۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.