پارت
#پارت222
_هیچ مشکلی پیش نمیاد بیا بریم!
عاطفه مِن مِن کنان گفت:
_نه دیگ مزاحم نمیشم همینجا خوبه!
فرشید خندید و دست به سینه ایستاد!
_من ماشین ندارم الان سوارت کنم این اطراف دورت بدم!
با نوک کفشش ب زمین ضربه زد!
_اگه وقت داری بریم بچرخیم!
با ماشین تو مهمون من!
عاطفه نامحسوس و دور از چشم فرشید نفسش را بیرون داد!
دقیقا همانی شده بودکه میخواست!
بدون اینکه خودش از او درخواستی کرده باشد!
شانه ای بالا انداخت !
_من ک بیکارم ، بدم نمیاد بریم !
فرشید چشمکی زد و گفت:
_باشه پس بمون من برم لباس عوض کنم بیام!
قالم نزاریاااااا!
عاطفه سرش را تکان داد.
...
_هیچ مشکلی پیش نمیاد بیا بریم!
عاطفه مِن مِن کنان گفت:
_نه دیگ مزاحم نمیشم همینجا خوبه!
فرشید خندید و دست به سینه ایستاد!
_من ماشین ندارم الان سوارت کنم این اطراف دورت بدم!
با نوک کفشش ب زمین ضربه زد!
_اگه وقت داری بریم بچرخیم!
با ماشین تو مهمون من!
عاطفه نامحسوس و دور از چشم فرشید نفسش را بیرون داد!
دقیقا همانی شده بودکه میخواست!
بدون اینکه خودش از او درخواستی کرده باشد!
شانه ای بالا انداخت !
_من ک بیکارم ، بدم نمیاد بریم !
فرشید چشمکی زد و گفت:
_باشه پس بمون من برم لباس عوض کنم بیام!
قالم نزاریاااااا!
عاطفه سرش را تکان داد.
...
- ۱.۸k
- ۲۸ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط