دیدار با شوالیه ماه
دیدار با شوالیه ماه
بخش هفدهم
شدو🖤
خیلی حس خوبی داشت که مردم از آهنگم لذت بردن، به خصوص سونیک که انگار...انگار که از این زیبایی ذوقزده بود.
بلیز ازم تشکر کرد، ولی نمیدونم از این کارم عصبانی شد یا نه آخه دست خودم نیست، ماریا میگه این یک قدرت شگفتانگیز در توعه که هیچکس اونو نداره شدو.
رفتم که پیش سونیک و بقیه بشینم تا شام رو سرو کنن، من امشبم فقط به طور امتحانی اجرا کردم، نمیدونم که بازم منو میخوان یا نه.
________________________
سونیک💙
_ بهبه ببین چه اجرایی داشتی پسر! همه کیف کردن، چرا نگفتی که یه همچین استعدادی داری؟
شدو: نمیدونستم قراره که اینجوری بشه، من معمولا توی شرایط خاص اینطوریم.
سونیک: به هرحال همهرو تحتتأثیر قرار دادی.
سیلور: راست میگه! انگار که توی فضا بودی.
شدو: یکم زیاده روی نیست؟
سونیک و سیلور: به هیچ وجه.
________________________
شدو🖤
خب شام سرو میشه و فضای رستوران هم مثل آسمون پرستاره بود، حاضر شدیم که با سونیک بریم که سیلور صدام کرد.
سیلور: هی شدو یه لحظه صبر کن بلیز کارت داره!
بلیز: اوه بله...آقای شدو ازتون واقعا متشکرم!
خیلی کارتون عالی بود چطور این کارو کردید؟
شدو: خب راستش خودمم نمیدونم ولی هروقت که توی حس و حال خودم هستم اینطوری میشه.
بلیز: ازتون یه خواهش دارم، اگه من شمارو به عنوان پیانیست اینجا استخدام کنم قبول میکنید؟
شدو: واقعا! من به عنوان پیانیست توی رستوران شما کار کنم؟
بلیز: البته کارتون خیلی معرکه بود، شما همه رو تحتتأثیر قرار دادید، تازه خیلیها تعرفتون رو هم کردن.
شدو: معلومه قبول میکنم.
بلیز: خیلی عالیه، پس من شمارو در جریان روزهایی که قراره اجرا کنید میزارم شبتون خوش.
شدو: همچنین.
با سونیک میریم بیرون، خیلی خوشحال بودم، نمیدونستم که اینقدر کارم خوبه.
سونیک: خب دیدی که بهت گفتم که کارت خوبه تو هی بگو نه.
شدو: آره راست میگفتی، راستش ماریا هم همیشه اینو بهم میگفت. میگفت اگه باهم یروزی به شهر اومدیم من تورو یک پیانیست میکنم.
سونیک: و...و فکر کنم که به آروزش هم رسید.
شدو: آره، اونم به لطف تو.
سونیک: من؟
شدو: آره ازت ممنونم سونیک که منو از دنیای تاریکم بیرون آوردی.
بخش هفدهم
شدو🖤
خیلی حس خوبی داشت که مردم از آهنگم لذت بردن، به خصوص سونیک که انگار...انگار که از این زیبایی ذوقزده بود.
بلیز ازم تشکر کرد، ولی نمیدونم از این کارم عصبانی شد یا نه آخه دست خودم نیست، ماریا میگه این یک قدرت شگفتانگیز در توعه که هیچکس اونو نداره شدو.
رفتم که پیش سونیک و بقیه بشینم تا شام رو سرو کنن، من امشبم فقط به طور امتحانی اجرا کردم، نمیدونم که بازم منو میخوان یا نه.
________________________
سونیک💙
_ بهبه ببین چه اجرایی داشتی پسر! همه کیف کردن، چرا نگفتی که یه همچین استعدادی داری؟
شدو: نمیدونستم قراره که اینجوری بشه، من معمولا توی شرایط خاص اینطوریم.
سونیک: به هرحال همهرو تحتتأثیر قرار دادی.
سیلور: راست میگه! انگار که توی فضا بودی.
شدو: یکم زیاده روی نیست؟
سونیک و سیلور: به هیچ وجه.
________________________
شدو🖤
خب شام سرو میشه و فضای رستوران هم مثل آسمون پرستاره بود، حاضر شدیم که با سونیک بریم که سیلور صدام کرد.
سیلور: هی شدو یه لحظه صبر کن بلیز کارت داره!
بلیز: اوه بله...آقای شدو ازتون واقعا متشکرم!
خیلی کارتون عالی بود چطور این کارو کردید؟
شدو: خب راستش خودمم نمیدونم ولی هروقت که توی حس و حال خودم هستم اینطوری میشه.
بلیز: ازتون یه خواهش دارم، اگه من شمارو به عنوان پیانیست اینجا استخدام کنم قبول میکنید؟
شدو: واقعا! من به عنوان پیانیست توی رستوران شما کار کنم؟
بلیز: البته کارتون خیلی معرکه بود، شما همه رو تحتتأثیر قرار دادید، تازه خیلیها تعرفتون رو هم کردن.
شدو: معلومه قبول میکنم.
بلیز: خیلی عالیه، پس من شمارو در جریان روزهایی که قراره اجرا کنید میزارم شبتون خوش.
شدو: همچنین.
با سونیک میریم بیرون، خیلی خوشحال بودم، نمیدونستم که اینقدر کارم خوبه.
سونیک: خب دیدی که بهت گفتم که کارت خوبه تو هی بگو نه.
شدو: آره راست میگفتی، راستش ماریا هم همیشه اینو بهم میگفت. میگفت اگه باهم یروزی به شهر اومدیم من تورو یک پیانیست میکنم.
سونیک: و...و فکر کنم که به آروزش هم رسید.
شدو: آره، اونم به لطف تو.
سونیک: من؟
شدو: آره ازت ممنونم سونیک که منو از دنیای تاریکم بیرون آوردی.
۳۵۸
۲۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.