Devil or Angel⁵⁹
Devil or Angel⁵⁹
فردا شب
ا/ت: جونگکوک
کوک:جانم
ا/ت: این لباسه چطوره؟
کوک: عالیه بریم؟
ا/ت: اشنا هم اونجا هست؟
کوک: اره جانگمی هست دویون و هیونو هم هستن میجون هم هست اگه بیشتر اشنا میخوای تا بگم
ا/ت: نه ولی واقعا میان؟
کوک: اره
یک ساعت بعد
ا/ت: جای خوشگلیه
کوک: بیا دستمو بگیر بریم
ا/ت: باشه
رفتیم با همه سلام کردیم
ا/ت: جانگمی سوهو کجاست؟
جانگمی: خونست نمیتونستم بیارمش سویون هم مجبورم کرد
سویون: میخواستم ببینم چه شکلیه
لیون: دیدی چه شکلیه مستطیلیه
سویون: 😡
لیلی: سویونا بیا بریم بازی
ا/ت: لیلی اینجا بزرگه گم میشید
لیلی: عمه همینجا بازی میکنیم
ا/ت: باشه
سویون: من تورو میشناسم
دویون: منو؟
سویون: اره وقتی که منو دایی داشتیم برای زندایی نقشه میکشیدیم اونجا بودی
دویون: اره خونه من بودید
ا/ت: نه یه لحظه سویون چی گفتی برای چی نقشه میکشیدین
کوک: هیچی هیچی
جانگمی: زن داداش ول کن جونگکوک و سویون دیوونه هستن
سویون: مامان
کوک: دستت درد نکنه ابجی خانم
جانگمی: ببخشید
در باز شد یه دختره خوشگل با لباسی خوشگل اومد همه نگاها به سمت او بودن
جانگمی: سلناست
ا/ت: میشناسیش؟
جانگمی: ها اره راستی ا/ت من یکم سرم درد میکنه میتونی بری گوشیمو تو ماشین بیاری
لیون: عزیزم تا ماشین خیلی راهه بزار خودم میرم ا/ت خانم ممکن اذیت بشه
ا/ت: نه مشکلی نیست میرم
جانگمی: ممنون
جانگمی
ا/ت رفت
جانگمی: بدبخت شدیم
میجون اومد سمتم
میجون: سلناست درسته؟
جانگمی: اره خودشه
هیونو: باورم نمیشه گفته بودن که خارجه دیگه برنمیگرده اینجا چیکار میکنه؟
جانگمی: نمیدونم
بورا: مگه این خانم کیه؟
جانگمی: عشق اول جونگکوک
لیون: چی؟ عشق اول
جانگمی: جونگکوک هیی
کوک: بله
جانگمی: به کجا زل زدی نگاش نکن جوابمو بده ا/ت درباره سلنا چیزی میدونه یا نه؟
کوک: نه نمیدونه
جانگمی: پس نمیخواد اینجا بمونی سریع برو
کوک: من خوابم یا بیدار او واقعا سلناست دارم رویا میبینم
جانگمی: حرف نزن رویا چیه؟ تو خودت زن داری بچه هم داری زندگیتو خراب نکن
میجون: جانگمی راست میگه بیا برو اگه ا/ت بفهمه دیگه تحمل نمیکنه ها
کوک:سلنا
ا/ت: جانگمی تو ماشین نگاه کردم نبود
جانگمی: مهم نیست بازم مرسی
ا/ت: چیشده؟ اها راستی نگفتی سلنا کیه؟
جانگمی: یکی از دوستای قدیمیمون
ا/ت: چه خوب دختره خوشگلیه دوست دارم باهاش اشنا بشم جونگکوک
کوک: بله؟
ا/ت: بیا بریم سلام کنیم بهش
کوک: لازم نکرده
ا/ت: خودش داره میاد
سلنا: سلام
ا/ت: سلنا خانم؟
سلنا: منو میشناسی؟
ا/ت: اولین باره که شمارو ملاقات میکنم و جانگمی به من گفت که از دوستای قدیمشون هستید به جونگکوک گفتم بیایم بهت سلام کنیم که خودت اومدی
سلنا: چه خوب ولی شما کی هستید؟
ا/ت: من ا/ت هستم
سلنا: خوشبختم
ا/ت: منم همینطور
#فیک
#سناریو
فردا شب
ا/ت: جونگکوک
کوک:جانم
ا/ت: این لباسه چطوره؟
کوک: عالیه بریم؟
ا/ت: اشنا هم اونجا هست؟
کوک: اره جانگمی هست دویون و هیونو هم هستن میجون هم هست اگه بیشتر اشنا میخوای تا بگم
ا/ت: نه ولی واقعا میان؟
کوک: اره
یک ساعت بعد
ا/ت: جای خوشگلیه
کوک: بیا دستمو بگیر بریم
ا/ت: باشه
رفتیم با همه سلام کردیم
ا/ت: جانگمی سوهو کجاست؟
جانگمی: خونست نمیتونستم بیارمش سویون هم مجبورم کرد
سویون: میخواستم ببینم چه شکلیه
لیون: دیدی چه شکلیه مستطیلیه
سویون: 😡
لیلی: سویونا بیا بریم بازی
ا/ت: لیلی اینجا بزرگه گم میشید
لیلی: عمه همینجا بازی میکنیم
ا/ت: باشه
سویون: من تورو میشناسم
دویون: منو؟
سویون: اره وقتی که منو دایی داشتیم برای زندایی نقشه میکشیدیم اونجا بودی
دویون: اره خونه من بودید
ا/ت: نه یه لحظه سویون چی گفتی برای چی نقشه میکشیدین
کوک: هیچی هیچی
جانگمی: زن داداش ول کن جونگکوک و سویون دیوونه هستن
سویون: مامان
کوک: دستت درد نکنه ابجی خانم
جانگمی: ببخشید
در باز شد یه دختره خوشگل با لباسی خوشگل اومد همه نگاها به سمت او بودن
جانگمی: سلناست
ا/ت: میشناسیش؟
جانگمی: ها اره راستی ا/ت من یکم سرم درد میکنه میتونی بری گوشیمو تو ماشین بیاری
لیون: عزیزم تا ماشین خیلی راهه بزار خودم میرم ا/ت خانم ممکن اذیت بشه
ا/ت: نه مشکلی نیست میرم
جانگمی: ممنون
جانگمی
ا/ت رفت
جانگمی: بدبخت شدیم
میجون اومد سمتم
میجون: سلناست درسته؟
جانگمی: اره خودشه
هیونو: باورم نمیشه گفته بودن که خارجه دیگه برنمیگرده اینجا چیکار میکنه؟
جانگمی: نمیدونم
بورا: مگه این خانم کیه؟
جانگمی: عشق اول جونگکوک
لیون: چی؟ عشق اول
جانگمی: جونگکوک هیی
کوک: بله
جانگمی: به کجا زل زدی نگاش نکن جوابمو بده ا/ت درباره سلنا چیزی میدونه یا نه؟
کوک: نه نمیدونه
جانگمی: پس نمیخواد اینجا بمونی سریع برو
کوک: من خوابم یا بیدار او واقعا سلناست دارم رویا میبینم
جانگمی: حرف نزن رویا چیه؟ تو خودت زن داری بچه هم داری زندگیتو خراب نکن
میجون: جانگمی راست میگه بیا برو اگه ا/ت بفهمه دیگه تحمل نمیکنه ها
کوک:سلنا
ا/ت: جانگمی تو ماشین نگاه کردم نبود
جانگمی: مهم نیست بازم مرسی
ا/ت: چیشده؟ اها راستی نگفتی سلنا کیه؟
جانگمی: یکی از دوستای قدیمیمون
ا/ت: چه خوب دختره خوشگلیه دوست دارم باهاش اشنا بشم جونگکوک
کوک: بله؟
ا/ت: بیا بریم سلام کنیم بهش
کوک: لازم نکرده
ا/ت: خودش داره میاد
سلنا: سلام
ا/ت: سلنا خانم؟
سلنا: منو میشناسی؟
ا/ت: اولین باره که شمارو ملاقات میکنم و جانگمی به من گفت که از دوستای قدیمشون هستید به جونگکوک گفتم بیایم بهت سلام کنیم که خودت اومدی
سلنا: چه خوب ولی شما کی هستید؟
ا/ت: من ا/ت هستم
سلنا: خوشبختم
ا/ت: منم همینطور
#فیک
#سناریو
۲۵.۵k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.