هرچی من بگمه پارت پنجاه و یکم
#هرچی_من_بگمه #پارت_پنجاه_و_یکم
از زبون #زهرا
رویا از سالن فرار کرد ارمینم رفت تا سعید و کنترل کنه تا ارمین از پیشم رفت دویدم سمت تاعو رفتم و پریدم بغلش محکم بغلم کرد
تاعو:دیگه دیگه نمیزارم از پیشم جم بخوری
-اگرم بخوای اینکارو نمیکنم و سفت بغلش کردم
ازم جدا شد و بعد لبهاش بود که به اغوش لبهام برگشت لبهاش رو بوسیدم بعد دستم رو گرفت از سالن رفتیم بیرون نشوندم تو ماشین حرکت کرد سمت خونمون رسیدیم رفتم بالا سریع لباس رو در اوردم یه لباس راحتی پوشیدم تاعو روی تخت دراز کشیده بود رفتم توی بغلش خوابیدم دلم بریا رویا میسوزه که مجبوره فرار کنه
از زبون #رویا
رسیدم فرودگاه پول تاکسی رو حساب کردم رفتم هنوز یکربع به پرواز مونده بود نشستم روی صندلی بعد یکربع اعلام کردن که مسفاران برن رفتم بیلطمو دادم رفتم سوار هواپیما شدم هویپیما حرکت کرد چشمامو بستم و خوابیدم
مهماندار:خانم خانم بیدار شید رسیدیم به مقصد
بیدار شدم
+ببخشید
مهماندار:رسیدیم باید پیاده شید
رفتم پایین چمدونمو تحویل گرفتم اول رفتم یه سیمکارت خریدم و باهاش به مامان و بابام زنگ زدم و بهشون گفتم ایرانم اما نگفتم کجا
تلفن و که قطع کردم چند دقیقه بعدش بابام برام پول ریخت به حسابم چقدرم زیاد بود
رفتم ترمینال تا با یه اتوبوس برم شمال شهری مورد علاقم نشستم توس اتوبوس و بعد با گوشیم ور رفتم بعد 6 ساعت بالاخره رسیدیم از اوتوبوس که پیاده شدم اول به یه املاکی رفتم یه ویلا گرفتم نزدیک دریا رفتم داخل وسایلامو گذاشتم و بعد خوابیدم
5ساعت بعد......
از خواب بیدار شدم توی خونه نه لباس داشتم نه خوراکی رفتم لباسامو عوض کردم یه مانتو پوشیدم رفتم به یه پاساژ یه عالمه لباس و وسایل مورد نیاز خریدم بعدش رفتم به یه فروشگاه یه عالمه تنقلات و غذا و..... خریدم رفتم خریدارو گذاشتم همونجوری توخونه بعدش رفتم به یه ماشین فروشی یه ماشین خریدم کل پول و مصرف کردم رفتم خونه خیلی شلوغ پلوغ بود و از این متنفر بودم نزدیک 8 ساعت تمیز کاری کردم دیگه خسته بودم رفتم تو اتاقم و گرفتم خوابیدم
ادامه دارد☺
از زبون #زهرا
رویا از سالن فرار کرد ارمینم رفت تا سعید و کنترل کنه تا ارمین از پیشم رفت دویدم سمت تاعو رفتم و پریدم بغلش محکم بغلم کرد
تاعو:دیگه دیگه نمیزارم از پیشم جم بخوری
-اگرم بخوای اینکارو نمیکنم و سفت بغلش کردم
ازم جدا شد و بعد لبهاش بود که به اغوش لبهام برگشت لبهاش رو بوسیدم بعد دستم رو گرفت از سالن رفتیم بیرون نشوندم تو ماشین حرکت کرد سمت خونمون رسیدیم رفتم بالا سریع لباس رو در اوردم یه لباس راحتی پوشیدم تاعو روی تخت دراز کشیده بود رفتم توی بغلش خوابیدم دلم بریا رویا میسوزه که مجبوره فرار کنه
از زبون #رویا
رسیدم فرودگاه پول تاکسی رو حساب کردم رفتم هنوز یکربع به پرواز مونده بود نشستم روی صندلی بعد یکربع اعلام کردن که مسفاران برن رفتم بیلطمو دادم رفتم سوار هواپیما شدم هویپیما حرکت کرد چشمامو بستم و خوابیدم
مهماندار:خانم خانم بیدار شید رسیدیم به مقصد
بیدار شدم
+ببخشید
مهماندار:رسیدیم باید پیاده شید
رفتم پایین چمدونمو تحویل گرفتم اول رفتم یه سیمکارت خریدم و باهاش به مامان و بابام زنگ زدم و بهشون گفتم ایرانم اما نگفتم کجا
تلفن و که قطع کردم چند دقیقه بعدش بابام برام پول ریخت به حسابم چقدرم زیاد بود
رفتم ترمینال تا با یه اتوبوس برم شمال شهری مورد علاقم نشستم توس اتوبوس و بعد با گوشیم ور رفتم بعد 6 ساعت بالاخره رسیدیم از اوتوبوس که پیاده شدم اول به یه املاکی رفتم یه ویلا گرفتم نزدیک دریا رفتم داخل وسایلامو گذاشتم و بعد خوابیدم
5ساعت بعد......
از خواب بیدار شدم توی خونه نه لباس داشتم نه خوراکی رفتم لباسامو عوض کردم یه مانتو پوشیدم رفتم به یه پاساژ یه عالمه لباس و وسایل مورد نیاز خریدم بعدش رفتم به یه فروشگاه یه عالمه تنقلات و غذا و..... خریدم رفتم خریدارو گذاشتم همونجوری توخونه بعدش رفتم به یه ماشین فروشی یه ماشین خریدم کل پول و مصرف کردم رفتم خونه خیلی شلوغ پلوغ بود و از این متنفر بودم نزدیک 8 ساعت تمیز کاری کردم دیگه خسته بودم رفتم تو اتاقم و گرفتم خوابیدم
ادامه دارد☺
۷۳.۹k
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.