ازدواج اجباری پارت 30
چند مین بعد جیمین از حموم اومد بیرون.
یه هودی مشکی و یه شلوار لش مچ دار و یه ماسک مشکی زده بود.
سانامی ویو :
وااااای ً..... چه کراش شده. با ایون موهای فرفری که ریخته رو چشش.
جیمین :لباسات خیلی تنگه.
جیمین ویو :
لباساش خیلی تنگ و جذب و لخت یه. نمیشه اینجوری بیاد شرکت، همه عاشقش میشن.
سانامی :ول کن باباااا..... کی میاد منو ببینه. من فقط میخام بیام اونجا رو ببینم.
جیمین :گفتم برو عوضش کن( خیلی جدی و با کمی داد)
سانامی:چه مرگته؟؟؟؟ خوب بابا.
با ناراحتی کمی هم عصبی رفت تو اتاق و درو محکم بست.
سانامی :چرا من موندم اینجا؟؟؟ باید الان با بچه ها برا تعطیلات تابستون میرفتم دریا. هه از عکساشون معلومه خیلی بهشون خوش میگذره.
سانامی با غر لباساشو در می اورد.
جیمین :یعنی انقدر دلت دریا می خواد؟؟
سانامی :یا حضرت پشم.... قلبم ریخت. تو اینجا چی کار میکنی.... یاااااا..... صبر کن ببینم برو بیرون لختمممم.
سانامی دوید رفت تو کمد.
یه هودی مشکی و یه شلوار لش مچ دار و یه ماسک مشکی زده بود.
سانامی ویو :
وااااای ً..... چه کراش شده. با ایون موهای فرفری که ریخته رو چشش.
جیمین :لباسات خیلی تنگه.
جیمین ویو :
لباساش خیلی تنگ و جذب و لخت یه. نمیشه اینجوری بیاد شرکت، همه عاشقش میشن.
سانامی :ول کن باباااا..... کی میاد منو ببینه. من فقط میخام بیام اونجا رو ببینم.
جیمین :گفتم برو عوضش کن( خیلی جدی و با کمی داد)
سانامی:چه مرگته؟؟؟؟ خوب بابا.
با ناراحتی کمی هم عصبی رفت تو اتاق و درو محکم بست.
سانامی :چرا من موندم اینجا؟؟؟ باید الان با بچه ها برا تعطیلات تابستون میرفتم دریا. هه از عکساشون معلومه خیلی بهشون خوش میگذره.
سانامی با غر لباساشو در می اورد.
جیمین :یعنی انقدر دلت دریا می خواد؟؟
سانامی :یا حضرت پشم.... قلبم ریخت. تو اینجا چی کار میکنی.... یاااااا..... صبر کن ببینم برو بیرون لختمممم.
سانامی دوید رفت تو کمد.
۲۵.۰k
۲۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.