my fierce daddy
#my_fierce_daddy
#P_4
تو مکالمه ((علامت ات+ علامت تهیونگ_))
سوار شدم و ادرس و ازم گرفت ولی
اون به سمت ادرس نرفت رو کردم بهش و گفتم
+تهیونگ
_جا....ببخشید بله
+کجا داری میری اینجا ادرسی نیست مه بهت دادم
_عوووم خب خواستم چون دانش اموز جدیدی ناهار مهمون من باشی
+مرسی لازم به زحمت نبود
_ نه بابا چه زحمتی
((ویو تهیونگ))
زنگ خونه خورد ،سریع رفتم به بادیگار گفتم. ماشین فراریمو بیارن خودم برم برن امارت خودم و تمیز کنن و یه میز ناهار خوب بسازن و به مامان و بابام بگن امروز رفیقامو دعوت کردم برا ناهار و غذاشونو بخورن
ماشین و اوردن و سریع به سمت ات رفتم با اسرار سوارش کردم
الکی ادرس ازش گرفتم ولی وقتی پرسید بهش گفتم امروز مهمون منه خداروشکر قبول کرد
رفتم سمت امارت پایین اومدیم و دیدم ات ماتش زده
_ات.ات
+ب.ب.بله(لکنت)
_ چیه چرا ماتت برده😂
+ عا هیچی فقط من تو خواببم همچین امارتی ندیدم
_عوم خب بیا بریم تو
((ویو ات))
منو برد سمت یه امارت
پشمااااااااااااااام
حاجی این خونشه؟
البته با این ماشینی که داره بعید نیست
همینجور مات خونه شده بودم که با صداش با خودم اومدم و رفتیم داخل امارت
تهیونگ یه لباس خیلی خوشگل(عکس میزارم)
به من داد که بپوشم چون خوشش نمیومد با لباس فرم برم سر میز ناهار لباس و پوشیدم و اومدم بریون که ...... چ....چ.....چی؟ این همون تهیونگ تو مدرسس
عووووووووووووووف چقدر هات شده بود(اد:زنیکه هیز🥲😂)
رفتیم سر میز که بازم ته پشمام که مونده بود ریخت
انقد غذا رو عالیجناب جومونگ هم تو عمرش ندیده
نشستیم و بدون هیچ کلامی یکم از غذا خوردیم که .....
#P_4
تو مکالمه ((علامت ات+ علامت تهیونگ_))
سوار شدم و ادرس و ازم گرفت ولی
اون به سمت ادرس نرفت رو کردم بهش و گفتم
+تهیونگ
_جا....ببخشید بله
+کجا داری میری اینجا ادرسی نیست مه بهت دادم
_عوووم خب خواستم چون دانش اموز جدیدی ناهار مهمون من باشی
+مرسی لازم به زحمت نبود
_ نه بابا چه زحمتی
((ویو تهیونگ))
زنگ خونه خورد ،سریع رفتم به بادیگار گفتم. ماشین فراریمو بیارن خودم برم برن امارت خودم و تمیز کنن و یه میز ناهار خوب بسازن و به مامان و بابام بگن امروز رفیقامو دعوت کردم برا ناهار و غذاشونو بخورن
ماشین و اوردن و سریع به سمت ات رفتم با اسرار سوارش کردم
الکی ادرس ازش گرفتم ولی وقتی پرسید بهش گفتم امروز مهمون منه خداروشکر قبول کرد
رفتم سمت امارت پایین اومدیم و دیدم ات ماتش زده
_ات.ات
+ب.ب.بله(لکنت)
_ چیه چرا ماتت برده😂
+ عا هیچی فقط من تو خواببم همچین امارتی ندیدم
_عوم خب بیا بریم تو
((ویو ات))
منو برد سمت یه امارت
پشمااااااااااااااام
حاجی این خونشه؟
البته با این ماشینی که داره بعید نیست
همینجور مات خونه شده بودم که با صداش با خودم اومدم و رفتیم داخل امارت
تهیونگ یه لباس خیلی خوشگل(عکس میزارم)
به من داد که بپوشم چون خوشش نمیومد با لباس فرم برم سر میز ناهار لباس و پوشیدم و اومدم بریون که ...... چ....چ.....چی؟ این همون تهیونگ تو مدرسس
عووووووووووووووف چقدر هات شده بود(اد:زنیکه هیز🥲😂)
رفتیم سر میز که بازم ته پشمام که مونده بود ریخت
انقد غذا رو عالیجناب جومونگ هم تو عمرش ندیده
نشستیم و بدون هیچ کلامی یکم از غذا خوردیم که .....
۳.۳k
۳۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.