love or friend
love or friend
part2
یک هفته بعد
ا/ت: میشه نرید میخواید منو تنها بزاریم😭
میرا: گریه نکن ا/ت مجبورم برای عمل بابام بریم خارج از کشور
سوهیون: ماهم میخوایم بریم یکی از نزدیکانمون تصادف کرده باید بریم بوسان
ا/ت: دلم براتون تنگ میشه بیاید بغل سه نفره
سوهیون: خب بچه ها خدافظ
میرا: ا/ت
ا/ت: بله
میرا: حواست به کراشم باشه ها با کسی وارد رابطه نشه ها
ا/ت: حواسم هست بهت قول میدم کلی اطلاعات در موردش بدست بیارم وقتی اومدی مستقیم بری باهاش قرار بزاری
میرا: 😄مرسی من واقعا دوسش دارم
ا/ت: خب برو دیگه بای بای😅
میرا: بای
یک روز بعد
میرا و سوهیون نبودن ناراحت بودن واقعا بهشون وابسته بودم امروز رفتم همون رستوران که گووان ببینم
چون اسماشون رو لباساشون نوشته بود پیداش کردم و رفتم پیشش
ا/ت: سلام
گووان: سلام
ا/ت: شما گووان هستید
گووان: بله چطور
ا/ت: هیچی همینجوری اخه یه ترم بالاتر از ما تو دانشگاه هستید گفتم ببینم خودت هستی یا نه
گووان: بله خودمم عه اومدی
نگاه به پشتم کردم یه پسره جذاب بود محوش شده بودم
گووان: هم دانشگاهی
ا/ت:...
گووان: هم دانشگاهی خانم
ا/ت: ها بله
گووان: بفرمایید چیزی لازم دارید
ا/ت: ها نه فقط میشه برم یه گوشه بشینم
گووان: بله بفرمایید
ا/ت: مرسی
گووان: تهیونگ فردا کلاس داری؟
پس اسمش تهیونگ دوست گووان رفتم یه گوشه نشستم
تصمیم گرفتم یه عکس ازش بگیرم برای میرا بفرست حواسم نبود گوشیم رو فلش بود
#فیک
#سناریو
part2
یک هفته بعد
ا/ت: میشه نرید میخواید منو تنها بزاریم😭
میرا: گریه نکن ا/ت مجبورم برای عمل بابام بریم خارج از کشور
سوهیون: ماهم میخوایم بریم یکی از نزدیکانمون تصادف کرده باید بریم بوسان
ا/ت: دلم براتون تنگ میشه بیاید بغل سه نفره
سوهیون: خب بچه ها خدافظ
میرا: ا/ت
ا/ت: بله
میرا: حواست به کراشم باشه ها با کسی وارد رابطه نشه ها
ا/ت: حواسم هست بهت قول میدم کلی اطلاعات در موردش بدست بیارم وقتی اومدی مستقیم بری باهاش قرار بزاری
میرا: 😄مرسی من واقعا دوسش دارم
ا/ت: خب برو دیگه بای بای😅
میرا: بای
یک روز بعد
میرا و سوهیون نبودن ناراحت بودن واقعا بهشون وابسته بودم امروز رفتم همون رستوران که گووان ببینم
چون اسماشون رو لباساشون نوشته بود پیداش کردم و رفتم پیشش
ا/ت: سلام
گووان: سلام
ا/ت: شما گووان هستید
گووان: بله چطور
ا/ت: هیچی همینجوری اخه یه ترم بالاتر از ما تو دانشگاه هستید گفتم ببینم خودت هستی یا نه
گووان: بله خودمم عه اومدی
نگاه به پشتم کردم یه پسره جذاب بود محوش شده بودم
گووان: هم دانشگاهی
ا/ت:...
گووان: هم دانشگاهی خانم
ا/ت: ها بله
گووان: بفرمایید چیزی لازم دارید
ا/ت: ها نه فقط میشه برم یه گوشه بشینم
گووان: بله بفرمایید
ا/ت: مرسی
گووان: تهیونگ فردا کلاس داری؟
پس اسمش تهیونگ دوست گووان رفتم یه گوشه نشستم
تصمیم گرفتم یه عکس ازش بگیرم برای میرا بفرست حواسم نبود گوشیم رو فلش بود
#فیک
#سناریو
۳۱.۰k
۱۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.