کجایی که ببینی امسال در نبودت
کجایی که ببینی امسال در نبودت
چه سفره هفت سینی چیده ام...
البته ناگفته نماند وسایل هفت سینم را من از همان روزی که رفتی اماده کرده بودم...
سین اول....
تمام آن سردرد هایی که در نبودت کشیدم
تمام آن سردرد هایی که با قرص و ژلوفن و هیچ کوفت دیگری آرام نمیشد و فقط دوای این سردردم تو بودی...
سین دوم...
تمام آن سیگار هایی که در نبودت دود شد
یک کام بیاد خنده هایت...
یک کام بیاد چشمانت...
یک کام بیاد دستهایت...
هی دود شد و دود شد و دود شد.....
سین سوم...
تمام آن سجده هایی که در نبودت بر خاک زدم
بعد نمازهایم از خدا خواستمت
پابوس امام رضا رفتم
میان صحن گوهر شاد سجده کردم و از ضامن آهو خواستمت...
اما نشد...
نشد که نشد...
سین چهارم...
سکوتم، زمانی که از من پرسیدند فلانی عشق جانت کجاست ؟؟خبری از او نیست؟؟
خدایی نکرده جدا که نشدید؟؟؟
و من فقط سکوت کردم و سکوت کردم و سکوت کردم...
سین پنجم....
سرد شدن زندگی ام...
آخر تو که نمیدانی
در نبودت تابستان سرد بود
پاییز سرد بود
اتاقم سرد بود
دستانم سرد بود...
سرد بود و سرد بود و سرد بود..
سین ششم...
ساعت های نبودنت
همان ساعت هایی که جان دادم و نبودی
همان ساعت هایی که شب تا صبح نفسم بالا نیامد و خوابم نبرد... و آخرین سین...
سین هفتم
سیاه شدن روزگارم
آخر بی معرفت جان تو که نمیدانی
از وقتی رفتی همه چی سیاه شد
زندگیم سیاه شد
آینده ام سیاه شد
تمام وجودم سیاه شد
خلاصه اینکه سفره هفت سین زیبایی پهن کرده ام بیا و ببین...
راستی... اشک چشمانم را در تنگ ریخته ام
فقط یک ماهی کم دارم
... ماهی قرمز زیبای زندگی من...
کجایی؟
کجایی؟؟؟
کجایی؟؟؟😢 😔
چه سفره هفت سینی چیده ام...
البته ناگفته نماند وسایل هفت سینم را من از همان روزی که رفتی اماده کرده بودم...
سین اول....
تمام آن سردرد هایی که در نبودت کشیدم
تمام آن سردرد هایی که با قرص و ژلوفن و هیچ کوفت دیگری آرام نمیشد و فقط دوای این سردردم تو بودی...
سین دوم...
تمام آن سیگار هایی که در نبودت دود شد
یک کام بیاد خنده هایت...
یک کام بیاد چشمانت...
یک کام بیاد دستهایت...
هی دود شد و دود شد و دود شد.....
سین سوم...
تمام آن سجده هایی که در نبودت بر خاک زدم
بعد نمازهایم از خدا خواستمت
پابوس امام رضا رفتم
میان صحن گوهر شاد سجده کردم و از ضامن آهو خواستمت...
اما نشد...
نشد که نشد...
سین چهارم...
سکوتم، زمانی که از من پرسیدند فلانی عشق جانت کجاست ؟؟خبری از او نیست؟؟
خدایی نکرده جدا که نشدید؟؟؟
و من فقط سکوت کردم و سکوت کردم و سکوت کردم...
سین پنجم....
سرد شدن زندگی ام...
آخر تو که نمیدانی
در نبودت تابستان سرد بود
پاییز سرد بود
اتاقم سرد بود
دستانم سرد بود...
سرد بود و سرد بود و سرد بود..
سین ششم...
ساعت های نبودنت
همان ساعت هایی که جان دادم و نبودی
همان ساعت هایی که شب تا صبح نفسم بالا نیامد و خوابم نبرد... و آخرین سین...
سین هفتم
سیاه شدن روزگارم
آخر بی معرفت جان تو که نمیدانی
از وقتی رفتی همه چی سیاه شد
زندگیم سیاه شد
آینده ام سیاه شد
تمام وجودم سیاه شد
خلاصه اینکه سفره هفت سین زیبایی پهن کرده ام بیا و ببین...
راستی... اشک چشمانم را در تنگ ریخته ام
فقط یک ماهی کم دارم
... ماهی قرمز زیبای زندگی من...
کجایی؟
کجایی؟؟؟
کجایی؟؟؟😢 😔
۲.۶k
۰۲ فروردین ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.