برای اولین بار خوشبخت شدم
برای اولین بار خوشبخت شدم
پارت آخر
چند ماه بعد
از ویو ات
توی این چند ماه ات بچمون رو دنیا آورد اسمش رو یونا گذاشتیم
ته بهم گفت بیا تو حیاط رفتم جلوم زانو زد گفت میشه با من ازدواج بکنی و زندگی جدیدی رو باهم بسازیم و گذشته رو فراموش کنیم
گفتم بله
خندید و آمد جلوم لبام رو بوسید
و باهم ازدواج کردیم
زندگیمون خیلی خوب بود
به منو یونا همیشه اهمیت میداد
و من برای اولین بار خوشبخت شدم
ببخشید بد شد چون مدارس نزدیکه مجبور بودم تمومش کنم
ایشالله از فیک پسر عموی مافیایی من راضی باشید🙂🐰
لطفا با لایک و کامنت هاتون منو خوشحال کنید
پارت آخر
چند ماه بعد
از ویو ات
توی این چند ماه ات بچمون رو دنیا آورد اسمش رو یونا گذاشتیم
ته بهم گفت بیا تو حیاط رفتم جلوم زانو زد گفت میشه با من ازدواج بکنی و زندگی جدیدی رو باهم بسازیم و گذشته رو فراموش کنیم
گفتم بله
خندید و آمد جلوم لبام رو بوسید
و باهم ازدواج کردیم
زندگیمون خیلی خوب بود
به منو یونا همیشه اهمیت میداد
و من برای اولین بار خوشبخت شدم
ببخشید بد شد چون مدارس نزدیکه مجبور بودم تمومش کنم
ایشالله از فیک پسر عموی مافیایی من راضی باشید🙂🐰
لطفا با لایک و کامنت هاتون منو خوشحال کنید
۵۲.۳k
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.