ویو کلارا

ویو کلارا
بادیگاردا اومدن سمتش و یکی از بادیگارد ها گفت
÷کلارا رو ببرید داخل اتاقش و مطمئن بشید در نمیاد
=نمیرم نمیرم (گریه)
÷وقت نداریم....باشه بیا تو ماشین
سریع تهیونگ و بردن تو ماشین و رفتیم بیمارستان دکتر اومد سمتمون
¢چیشده؟
÷۳ تا گلوله خورده...
=سه تا؟(گریه)
وقتی گفت سه تا تعجب کردم...با اون وضعش منو برد بیرون؟

فلش بک چند ساعت قبل
ویو تهیونگ
سه تا گلوله خورده بودم و حالم خیلی بد بود چون همش نزدیک های قلبم بود دوبار خون بالا آوردم و میدونستم میمیرم واسه همون تصمیم گرفتم کلارا رو ببرم بیرون تا یه جورایی بهش خوش بگذره
پایان فلش بک
ویو کلارا
تهیونگ و بردن تو اتاق عمل خیلی میترسیدم که دکتر اومد بیرون سریع با گریه رفتم سمتش اصلا مهم نبود که نباید حرف بزنم
=حالش خوبه؟(گریه)
¢برای چند دقیقه می‌تونه حرف بزنه و نفس بکشه بعد اون...متاسفم
=چ..چی میگی زنیکه( گریه)
¢برید داخل اتاق
بدو بدو رفتم داخل اتاقی که تهیونگ و بردن
=تهیونگ (گریه)
+گریه نکن...
انگشتاشو کشید رو گونه خیسم که دستشو گرفتم
=توروخدا تنهام نزار (گریه)
+متأسفم... بابت تمام بلا هایی که سرت آوردم...دختر قشنگم...

نانای نانایییییی مدرسه ها ۴ روز بعد باز میشه🤣تا اون موقع فیک هم تموم میشه ولی من موقع مدرسه هم فیک میزارم میخونید؟؟یا می‌خواید تنهام بزارید
دیدگاه ها (۳۵)

=بابایی نرو خواهش میکنم +مرسی که گذاشتی از دهنت بشنوم....باب...

=میدونی مزارش کجاست مامان؟-ا..اره خب بادیگارد همراه تو یه جع...

ویو کلاراتهیونگ چرا لنگ میزنه..؟صورتشم زخمیه...+حالا بریم کج...

=(چشم غره)ویو تهیونگ یه چشم غره رفت که خندم گرفت...دختره ی غ...

وقتی دخترشو دوست نداشت 💔پارت آخر‌ویو تهیونگبدو بدو به سمت ان...

پارت ۱۳ویو نامجون:سریع رفتم بیرون و دیدم مردم دور یه نفر علق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط