《 رومان دریای آبی 》
《 رومان دریای آبی 》
پارت 34
ات به تمام حرکات جیمین که از ماشین پیاده شد و به جلوی ماشین تکیه داده و به دریا نگاه میکرد زیر نظر داشت
بعد از جیمین ات هم از ماشین پیاده شد و به سمت جیمین قدم برداشت
و کنارش ایستاد و به جلوی ماشین تکیه داده
و به دريا نگاه میکرد سکوت سنگینی بینشون بود که ات این سکوت رو شکست
ات : میدونی نگاه کردن به دریا خیلی برام آرامش بخشه
جیمین نگاهش رو از دریا گرفت و به ات داد
به سمتش برگشت و جلوش قرار گرفت بدون حرفی بهش نزدیک شد و دستاشو دو طرفش گذاشت صورتش رو به صورت ات نزدیک کرد
ات از این حرکتش تعجب کرد و صورتش رو عقب برد
اما جیمین دوباره بهش نزدیک شد این حرکت جیمین همیجور ادامه داشت
تا اینکه ات سرش روی ماشین گذاشته شد
و جیمین هم روش خم شده بود
ات........
اون لحظه نمیدونستم قلبم از هجان بود که اونجوری میزد یا چیزه دیگه
اما نمیخواستم از اون چشما دل بکنم
اصلا هواسم به وضعیت که توش قرار گرفته بودیم نبود
همیجور به چشماش خیره بودم که با صداش از افکارم بيرون اومدم
جیمین : نمیخوام دیگه هیچ وقت اون مرد رو ببینی
حتا اگه از کنارت رد شد جوری رفتار میکنی که اصلا نمیشناسیش فهميدی
اصلا نمیتونستم از لحنش بفهمم چه احساسی داره
دیگه حتا با عصبانیت هم حرفاشو نمیزد نمیدونستم چی بگم
برای همین فقد سری برای تکون دادم بعد ازم فاصله گرفت
من توی همون حالت شوکه مونده بودم که جیمین صدام کرد
جیمین : بیا میخواهیم بریم
ات : با..باشه
ات سرش رو از روی ماشین بلند کرد و بدون حرفی سوار ماشین شد
جیمین..........
وقتی دیدم اون مرده دست ات رو گرفته بود خیلی عصبانی شدم
اصلا کارام دست خودم نبود عصبانیت وقتی بیشتر شد
که وقتی دیدیم ات بخاطر اون مرد داره گریه میکنه
دوباره سوار ماشین شدیم
و به سمت خونه حرکت کردیم بعد از نیم ساعت رسیدیم خونه ات بدونه حرفی از ماشین پیاده شد به داخل خونه رفته
منم بخاطر اینکه چند تا از کارم مونده بود دیگه به سمت شرکت حرکت کردم
دیگه تقریبا داشت شب میشد من بعد از انجام دادن کارام سوار ماشین شدم بخاطر اون عوضی نتونستیم برای ات چیزی بخریم
مراسم عروسی سون هی فردا بود برای همین یه فکری به سرم زد
ات.....
توی اتاقم نشسته بود و به جی یون فور میکردم با دیدن دوباره اون
همه اون خاطرات تلخ برام یادآوری شد
اگه جیمین اونجا نبود نمیدونستم چیکار باید بکونم
مثله همیشه پارک جیمین فرشته نجاتم
ادامه دارد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پارت 34
ات به تمام حرکات جیمین که از ماشین پیاده شد و به جلوی ماشین تکیه داده و به دریا نگاه میکرد زیر نظر داشت
بعد از جیمین ات هم از ماشین پیاده شد و به سمت جیمین قدم برداشت
و کنارش ایستاد و به جلوی ماشین تکیه داده
و به دريا نگاه میکرد سکوت سنگینی بینشون بود که ات این سکوت رو شکست
ات : میدونی نگاه کردن به دریا خیلی برام آرامش بخشه
جیمین نگاهش رو از دریا گرفت و به ات داد
به سمتش برگشت و جلوش قرار گرفت بدون حرفی بهش نزدیک شد و دستاشو دو طرفش گذاشت صورتش رو به صورت ات نزدیک کرد
ات از این حرکتش تعجب کرد و صورتش رو عقب برد
اما جیمین دوباره بهش نزدیک شد این حرکت جیمین همیجور ادامه داشت
تا اینکه ات سرش روی ماشین گذاشته شد
و جیمین هم روش خم شده بود
ات........
اون لحظه نمیدونستم قلبم از هجان بود که اونجوری میزد یا چیزه دیگه
اما نمیخواستم از اون چشما دل بکنم
اصلا هواسم به وضعیت که توش قرار گرفته بودیم نبود
همیجور به چشماش خیره بودم که با صداش از افکارم بيرون اومدم
جیمین : نمیخوام دیگه هیچ وقت اون مرد رو ببینی
حتا اگه از کنارت رد شد جوری رفتار میکنی که اصلا نمیشناسیش فهميدی
اصلا نمیتونستم از لحنش بفهمم چه احساسی داره
دیگه حتا با عصبانیت هم حرفاشو نمیزد نمیدونستم چی بگم
برای همین فقد سری برای تکون دادم بعد ازم فاصله گرفت
من توی همون حالت شوکه مونده بودم که جیمین صدام کرد
جیمین : بیا میخواهیم بریم
ات : با..باشه
ات سرش رو از روی ماشین بلند کرد و بدون حرفی سوار ماشین شد
جیمین..........
وقتی دیدم اون مرده دست ات رو گرفته بود خیلی عصبانی شدم
اصلا کارام دست خودم نبود عصبانیت وقتی بیشتر شد
که وقتی دیدیم ات بخاطر اون مرد داره گریه میکنه
دوباره سوار ماشین شدیم
و به سمت خونه حرکت کردیم بعد از نیم ساعت رسیدیم خونه ات بدونه حرفی از ماشین پیاده شد به داخل خونه رفته
منم بخاطر اینکه چند تا از کارم مونده بود دیگه به سمت شرکت حرکت کردم
دیگه تقریبا داشت شب میشد من بعد از انجام دادن کارام سوار ماشین شدم بخاطر اون عوضی نتونستیم برای ات چیزی بخریم
مراسم عروسی سون هی فردا بود برای همین یه فکری به سرم زد
ات.....
توی اتاقم نشسته بود و به جی یون فور میکردم با دیدن دوباره اون
همه اون خاطرات تلخ برام یادآوری شد
اگه جیمین اونجا نبود نمیدونستم چیکار باید بکونم
مثله همیشه پارک جیمین فرشته نجاتم
ادامه دارد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
۱.۷k
۱۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.