اسم رمان:وقتی ناخاسته خطرناک ترین مافیا عاشقت میشه و میدز
اسم رمان:وقتی ناخاسته خطرناک ترین مافیا عاشقت میشه و میدزدتت و مجبوری عروسش باشی....
پارت:9
{جیمین ویو}
کارم تموم شد رفتم طبقه بالا سمت اتاق بازش کردم اتاق تاریک بود فقط نور اواژور ها رو میدم بعد از عوض کردن لباسم رفتم سمت تخت تا یکم نزدیک شدم پاهاش باند پیچی نبود عصبی بودم چشمام قرمز شده بود
جیمین:باربارا(داد)
اجوما: بله ارباب
جیمین: بهت چی گفتم
اجوما: ار..
جیمین: بگو چی بهت گفتم
اجوما: گ..... گفتید خ.... خانم رو ببرم پیش ال.... الکسیس
جیمین: خب الان چرا پاهاش پانسمان نشده ها
جلوم زانو زد
اجوما: ارباب قسم میخورم خود خانم گفتن نمیان هرکاری کردم نیومدن از جونم بگذرید ارباب
جیمین: جعبه کمک های اولیه رو برام بیار زود باش هرزه
اجوما: بله چشم
برگشتم اتاق جنی مثل یه فرشته خوابیده بود اون موهای خرماییش
باربارا اومد
اجوما: ارباب بزرگ
بهش علامت دادم خفه شه دلم نمیخواست جنی از خواب بیدار بشه
جعبه رو گذاشت تعظیم کرد رفت.
جعبه رو باز کردم بتادین، پنبه، حوله یک بار مصرف، پماد، باند رو گذاشتم
رو میز حوله رو برداشتم گرفتم زیر اب تا نم دارشه بعد اروم روی پاش میکشیدم تا خون هایی که خشک شده پاک بشن، بتادین رو روی پنبه ریختم
ارم روی زخم ها میکشیدم ناله ای کرد بعد اینکه کارم تموم شد پیشونیشو بوسیدم ملافه رو روش کشیدم خودمم رفتم پیشش خوابیدم.
{جنی ویو}
با حس خیسی بیدار شدم ملافه رو کنار زدم تخت خونی بود یه نگاه به دامنم کردم خونی بود یک ماهه پریودیم به تعویق افتاده احتمالا بخاطر استرس و اضطرابه رفتم سرویس بهداشتی نگاه کردم به کمدی که اونجا بود
وایی پد ندارم حالا چی کار کنم اروم اروم در اتاق رو باز کردم چقدر ساکته
اروم رفتم پایین صدای کسی باعث شد متوقف بشم
#he_ઽօ𝚘
پارت:9
{جیمین ویو}
کارم تموم شد رفتم طبقه بالا سمت اتاق بازش کردم اتاق تاریک بود فقط نور اواژور ها رو میدم بعد از عوض کردن لباسم رفتم سمت تخت تا یکم نزدیک شدم پاهاش باند پیچی نبود عصبی بودم چشمام قرمز شده بود
جیمین:باربارا(داد)
اجوما: بله ارباب
جیمین: بهت چی گفتم
اجوما: ار..
جیمین: بگو چی بهت گفتم
اجوما: گ..... گفتید خ.... خانم رو ببرم پیش ال.... الکسیس
جیمین: خب الان چرا پاهاش پانسمان نشده ها
جلوم زانو زد
اجوما: ارباب قسم میخورم خود خانم گفتن نمیان هرکاری کردم نیومدن از جونم بگذرید ارباب
جیمین: جعبه کمک های اولیه رو برام بیار زود باش هرزه
اجوما: بله چشم
برگشتم اتاق جنی مثل یه فرشته خوابیده بود اون موهای خرماییش
باربارا اومد
اجوما: ارباب بزرگ
بهش علامت دادم خفه شه دلم نمیخواست جنی از خواب بیدار بشه
جعبه رو گذاشت تعظیم کرد رفت.
جعبه رو باز کردم بتادین، پنبه، حوله یک بار مصرف، پماد، باند رو گذاشتم
رو میز حوله رو برداشتم گرفتم زیر اب تا نم دارشه بعد اروم روی پاش میکشیدم تا خون هایی که خشک شده پاک بشن، بتادین رو روی پنبه ریختم
ارم روی زخم ها میکشیدم ناله ای کرد بعد اینکه کارم تموم شد پیشونیشو بوسیدم ملافه رو روش کشیدم خودمم رفتم پیشش خوابیدم.
{جنی ویو}
با حس خیسی بیدار شدم ملافه رو کنار زدم تخت خونی بود یه نگاه به دامنم کردم خونی بود یک ماهه پریودیم به تعویق افتاده احتمالا بخاطر استرس و اضطرابه رفتم سرویس بهداشتی نگاه کردم به کمدی که اونجا بود
وایی پد ندارم حالا چی کار کنم اروم اروم در اتاق رو باز کردم چقدر ساکته
اروم رفتم پایین صدای کسی باعث شد متوقف بشم
#he_ઽօ𝚘
۱۳.۴k
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.