اسم رمان :وقتی ناخاسته خطرناک ترین مافیا عاشقت میشه و مید
اسم رمان :وقتی ناخاسته خطرناک ترین مافیا عاشقت میشه و میدزدتت و مجبوری عروسش باشی......
پارت : 11
یکی اومد پیشم از ترس چشمام رو بستم
یونگی: خوبی
جنی: اوه یونگی ممنو.....ممنون خو....خوبم
یونگی:اها اخه بعد از ظهر حالت بد بود
جنی: ها ممنون که نگرانمی ولی من خوبم
یونگی: من کاری باهات ندارم چون مثل خواهر منی
جنی: یونگی می..... میتونم یه س.... سوال ازت بپرسم
یونگی: اره بپرس
جنی: تو خواهر داری
یونگی: اره
جنی: چندتا
یونگی: 1 دونه
جنی:اسمش چیه چند سالشه
یونگی: یونا ۲۲
جنی:ام پس امسال دانشگاهش تموم میشه
یونگی: اره
جنی: کجا درس میخونه
یونگی: کره
جنی: امیدوارم یه روز ببینمش
یونگی: امسال که دانشگاهش تموم شد میاد امریکا
جنی: میشه ببینمش
یونگی: اره اومد میتونی ببینیش
جنی:ممنون یونگی اوپا ج...... جیمین
جیمین:اینجا چیکار میکنی
جنی: ح....حالم ب... بد بود اومدم ب.... بیرون
جیمین: هوم بیا بریم کارت دارم
جنی:و.... ولی
جیمین:خودم بیارمت یا خودت میای
جنی: بعد میبینمت یونگی
رفتیم اتاق روی تخت نشستم سرم رو انداختم پایین
جیمین: جنی من تا الان بدون خواسته خودت بهت دست نزدم
ولی الان واقعا بهت نیاز دارم
منظورش چیه نه من همه چیزو از دست دادم نمیتونم دختر بودنمم از دست بدم
جنی: ن.... نه من نمیتونم د...... دختر بودنم رو از دست بدم
جیمین: این یه درخواست نبود یه دستور بود
اشکم در اومد یعنی چی یعنی چه من بخوام چه نخوام باید دختر بودنم رو از دست بدم
جنی: خیلی سنگ دلی ازت بدم میاد تو بزور خواستی که برگه ازدواج رو امضا کنم الان میخوای دختر بودنم رو بگیری
اومد نزدیکم داشت دکمه های لباسش رو باز میکرد
جیمین: ولی من عاشقتم (خمار)
#he_ʂ𝓸𐒀
پارت : 11
یکی اومد پیشم از ترس چشمام رو بستم
یونگی: خوبی
جنی: اوه یونگی ممنو.....ممنون خو....خوبم
یونگی:اها اخه بعد از ظهر حالت بد بود
جنی: ها ممنون که نگرانمی ولی من خوبم
یونگی: من کاری باهات ندارم چون مثل خواهر منی
جنی: یونگی می..... میتونم یه س.... سوال ازت بپرسم
یونگی: اره بپرس
جنی: تو خواهر داری
یونگی: اره
جنی: چندتا
یونگی: 1 دونه
جنی:اسمش چیه چند سالشه
یونگی: یونا ۲۲
جنی:ام پس امسال دانشگاهش تموم میشه
یونگی: اره
جنی: کجا درس میخونه
یونگی: کره
جنی: امیدوارم یه روز ببینمش
یونگی: امسال که دانشگاهش تموم شد میاد امریکا
جنی: میشه ببینمش
یونگی: اره اومد میتونی ببینیش
جنی:ممنون یونگی اوپا ج...... جیمین
جیمین:اینجا چیکار میکنی
جنی: ح....حالم ب... بد بود اومدم ب.... بیرون
جیمین: هوم بیا بریم کارت دارم
جنی:و.... ولی
جیمین:خودم بیارمت یا خودت میای
جنی: بعد میبینمت یونگی
رفتیم اتاق روی تخت نشستم سرم رو انداختم پایین
جیمین: جنی من تا الان بدون خواسته خودت بهت دست نزدم
ولی الان واقعا بهت نیاز دارم
منظورش چیه نه من همه چیزو از دست دادم نمیتونم دختر بودنمم از دست بدم
جنی: ن.... نه من نمیتونم د...... دختر بودنم رو از دست بدم
جیمین: این یه درخواست نبود یه دستور بود
اشکم در اومد یعنی چی یعنی چه من بخوام چه نخوام باید دختر بودنم رو از دست بدم
جنی: خیلی سنگ دلی ازت بدم میاد تو بزور خواستی که برگه ازدواج رو امضا کنم الان میخوای دختر بودنم رو بگیری
اومد نزدیکم داشت دکمه های لباسش رو باز میکرد
جیمین: ولی من عاشقتم (خمار)
#he_ʂ𝓸𐒀
۱۳.۵k
۱۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.