Fₐₖₑ ₙₐₘₑ: Yₐₛ
Fₐₖₑ ₙₐₘₑ: Yₐₛ
ₚₐᵣₜ⁵⁸
.⃝ .⃝ .⃝ .⃝ .⃝ .⃝ .⃝ .⃝
با استرسی که داشتم ناخونم رو فرو بردم به گوشت دستم که جونگ کوک خندید و گفت:
جونگ کوک: چشم همونی الان میایم نگران نباشید.
با شنيدن اسم همونی نفسم رو با آسودگی بیرون دادم و زیر لب گفتم:
"اینم گذاشت"
تلفن رو که سرجاش گذاشت چند ثانیه مکث کرد و بعد آروم گفت:
جونگ کوک: معذرت میخوام.
توی دلم گفتم:
" ا/ت: معذرت خواهی نکن، حق با توئه جونگ کوک من معذرت میخوام که با اومدنم زندگی همه رو زیر و رو کردم. "
شرمنده بود و نگاهم نمیکرد فقط آروم گفت:
جونگ کوک: همونی گفت زود بیاید، لطفا آماده شو بریم.
چون همونی خودش زنگ زده بود نمیتونستم مخالفت کنم، بی حرف رفتم توی اتاق تا لباس مناسب تری بپوشم، ولی قبلش گوشیم رو چک کردم و با دیدن تماس های بدون پاسخ تهیونگ توده ای توی گلوم گیر کرد.
باز خوبه وسوسه نشدم جلوی جونگ کوک بهش جواب بدم وگرنه به واقیعت منو تهیونگ پی میبرد.
پیام هم داده بود:
"تهیونگ: خونه عمه نیا، بمون خونه استراحت کن، جونگ کوک رو هم رد کن بره."
ₚₐᵣₜ⁵⁸
.⃝ .⃝ .⃝ .⃝ .⃝ .⃝ .⃝ .⃝
با استرسی که داشتم ناخونم رو فرو بردم به گوشت دستم که جونگ کوک خندید و گفت:
جونگ کوک: چشم همونی الان میایم نگران نباشید.
با شنيدن اسم همونی نفسم رو با آسودگی بیرون دادم و زیر لب گفتم:
"اینم گذاشت"
تلفن رو که سرجاش گذاشت چند ثانیه مکث کرد و بعد آروم گفت:
جونگ کوک: معذرت میخوام.
توی دلم گفتم:
" ا/ت: معذرت خواهی نکن، حق با توئه جونگ کوک من معذرت میخوام که با اومدنم زندگی همه رو زیر و رو کردم. "
شرمنده بود و نگاهم نمیکرد فقط آروم گفت:
جونگ کوک: همونی گفت زود بیاید، لطفا آماده شو بریم.
چون همونی خودش زنگ زده بود نمیتونستم مخالفت کنم، بی حرف رفتم توی اتاق تا لباس مناسب تری بپوشم، ولی قبلش گوشیم رو چک کردم و با دیدن تماس های بدون پاسخ تهیونگ توده ای توی گلوم گیر کرد.
باز خوبه وسوسه نشدم جلوی جونگ کوک بهش جواب بدم وگرنه به واقیعت منو تهیونگ پی میبرد.
پیام هم داده بود:
"تهیونگ: خونه عمه نیا، بمون خونه استراحت کن، جونگ کوک رو هم رد کن بره."
۱۰.۳k
۰۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.