پارت[5]
پارت[5]
تا خواستم بیام بیرون...
دستمو گرفت منو به خودش چسبوند خیس شده بودم زیر دوش تو چشماش زل زده بودم آخه یه مرد چطور میتونه اینقد جذاب باشه نه من نمیتونم عاشقش شده باشم امکان نداره کاملا مستی از سرش پریده بود
ا.ت: امم خیس شدم بزار برم لباسام و عوض......
لباشو گذاشت رو لبام بعد از اینکه کلی م**ک زد ازم جدا شد
ا.ت:.............
کوک: حالا میتونی بری
اومدم بیرون و لباسام و عوض کردم و بعدش رو تخت نشستم تو فکر بودم که کوک از حموم اومد بیرون منم رفتم پایین
روی مبل دراز کشیدم ساعت ۴ بعد از ظهر بود به دوستم زنگ زدم
ا.ت: سلام سوآ
سوآ: سلام چه خبر
ا.ت: هیچی سلامتی تو چه خبر
سوآ: منم هیچی چی شد زنگ زدی؟
ا.ت: میای امشب بریم بیرون دو نفری؟
سوآ: کوک اجازه میده بیای؟
ا.ت: یه جوری میام دیگه حلش میکنم
سوآ: باشه
ا.ت: ساعت ۷ میام دنبالت بریم پارتی
سوآ: باشه خدافظ
ا.ت: خدافظ
ساعت ۶:۳۰ بود...
تا خواستم بیام بیرون...
دستمو گرفت منو به خودش چسبوند خیس شده بودم زیر دوش تو چشماش زل زده بودم آخه یه مرد چطور میتونه اینقد جذاب باشه نه من نمیتونم عاشقش شده باشم امکان نداره کاملا مستی از سرش پریده بود
ا.ت: امم خیس شدم بزار برم لباسام و عوض......
لباشو گذاشت رو لبام بعد از اینکه کلی م**ک زد ازم جدا شد
ا.ت:.............
کوک: حالا میتونی بری
اومدم بیرون و لباسام و عوض کردم و بعدش رو تخت نشستم تو فکر بودم که کوک از حموم اومد بیرون منم رفتم پایین
روی مبل دراز کشیدم ساعت ۴ بعد از ظهر بود به دوستم زنگ زدم
ا.ت: سلام سوآ
سوآ: سلام چه خبر
ا.ت: هیچی سلامتی تو چه خبر
سوآ: منم هیچی چی شد زنگ زدی؟
ا.ت: میای امشب بریم بیرون دو نفری؟
سوآ: کوک اجازه میده بیای؟
ا.ت: یه جوری میام دیگه حلش میکنم
سوآ: باشه
ا.ت: ساعت ۷ میام دنبالت بریم پارتی
سوآ: باشه خدافظ
ا.ت: خدافظ
ساعت ۶:۳۰ بود...
۵.۹k
۱۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.