قسمت شصت
#قسمت شصت
خانوم بیا مهمونمون و نگه دار میخواد راهی بشه
باالخره با اصرارای ایران جون موندگار شدم..
قورمه سبزی خوشمزه ای پخته بود..
نزاشتم کسی دست با ظرفا بزنه و همش و خودم شستم..
بعد از شام تشکر کردم و گفتم باید برم..
ستوده بلند شد و حاضر شد تا برسونتم..
بی توجه به اصرارای من که آژانس بگیرن واسم هیچکدوم قبل نکردن و دوباره با ستوده برگشتم..
مسیری که داشت میرفت خالف جهت خونه بود
برگشتم سمتش و گفتم
_ فکر کنم دارید اشتباه میرید.
راهنما زد و تو یه خیابون دیگه پیچید
_ اتفاقا درست دارم میرم.
_ خونه من از این طرف نیست
_ میدونم!
کامال چرخیدم سمتش دیگه احترام و اینا رو نمیفهمیدم
_ کجا داری من و میبری؟
خم به ابرو هم نیورد و رانندگیش و کردئاگه بگم نترسیدم دروغه!
داشتم مثل بید میلرزیدم..
این فکر که همدست امیر باشه داشت تو سرم جوالن میداد و کفریم میکرد..
اگه با امیر باشه من بدبختم هم ترسیده بودم هم عصبانی
_ داری کجا میری؟؟؟
خانوم بیا مهمونمون و نگه دار میخواد راهی بشه
باالخره با اصرارای ایران جون موندگار شدم..
قورمه سبزی خوشمزه ای پخته بود..
نزاشتم کسی دست با ظرفا بزنه و همش و خودم شستم..
بعد از شام تشکر کردم و گفتم باید برم..
ستوده بلند شد و حاضر شد تا برسونتم..
بی توجه به اصرارای من که آژانس بگیرن واسم هیچکدوم قبل نکردن و دوباره با ستوده برگشتم..
مسیری که داشت میرفت خالف جهت خونه بود
برگشتم سمتش و گفتم
_ فکر کنم دارید اشتباه میرید.
راهنما زد و تو یه خیابون دیگه پیچید
_ اتفاقا درست دارم میرم.
_ خونه من از این طرف نیست
_ میدونم!
کامال چرخیدم سمتش دیگه احترام و اینا رو نمیفهمیدم
_ کجا داری من و میبری؟
خم به ابرو هم نیورد و رانندگیش و کردئاگه بگم نترسیدم دروغه!
داشتم مثل بید میلرزیدم..
این فکر که همدست امیر باشه داشت تو سرم جوالن میداد و کفریم میکرد..
اگه با امیر باشه من بدبختم هم ترسیده بودم هم عصبانی
_ داری کجا میری؟؟؟
۱.۲k
۱۳ آبان ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.