ازدواج اجباری توسط پدربزرگ
#ازدواج_اجباری_توسط_پدربزرگ
#part66
خوابیدن
پرش به صب
ته
دیدم ات داره لبامو مک میزنه
ته: امممم بیب انگار بازم دلت میخاد
ات: نه فقط دلم لباتو میخاد
ته لباشو اروم گذاشت رو لبای ات و مک میزد که یهو سوهی وارد میشود(والله ناموسا این بچه تو این سن و سال همه چی دیده فک کنید دییگه بزرگ شه خودش چی میشه استغفرالله)
ته: اینم شانس ما هر وقت ات میخواد باید سوهی بیاد مگه نه تو دلش
سوهی: مامان بابا امروز اخر همفتس بریم بیرون
ات: اررههههههه بریمممممم توروخدا ته
ته: بقرانم من دو بچه دارم
ات: باشه حالا نخواستیم
ته: باشه بابا چرا حالا قهر میکنی تازه اشتی کردیم
ات سرتشو چرخوندو شونه هاشو انداخت بالاو گف
ات: نه نمیخوام
ته خم شدو در گوش ات گف
ته: دیگه کاری نکن جلو بچه به فاکت بدم
ات: گوه خوردم
ته: افرین
ته رو به سوهی کردو گف
ته: خب حالا کجا بریم
ات و سوهی به نگاه کردن و باهم گفتن
ات و سوهی: ساحللللللل
ته: اوکی پس اماده شین بریم
سوهی: هوراااااااااااا
پرش به دوساعت بعد
*باهم صبحانه خوردن ات رفت وسایل هارو اماده کردو امد پایین*
ات: بریم
سوهی: بریممممم
دویید طرف ماشین
ته رفت دست ات رو کرفت و رفتن
پرش به ساحل
سوهی: مامان من میرم بازی کنم با شن ها
ات: باشه ولی مراقب خودت باش
سوهی: باشه
سوهی رفت
ات: ته بریم زیر اون چتر بشینیم
ته: اوکی بریم
رفتن و نشستن
ات داشت وسایل هارو از داخل سبد در میاورد
که ته صداش کرد ات که سرشو برگردوند ته یه بوسه ی کوچیکی رو لبای ات گذاشت و گف
ته: خیلی دوست دارم
ات: منم خیلی دوست دارم......
خب بازم میگم خماریی کار خوبی است
نظرتون در مورد این پارت؟
این بار شرط میزارم
لایک۳۵
کامنت ۳۵
#part66
خوابیدن
پرش به صب
ته
دیدم ات داره لبامو مک میزنه
ته: امممم بیب انگار بازم دلت میخاد
ات: نه فقط دلم لباتو میخاد
ته لباشو اروم گذاشت رو لبای ات و مک میزد که یهو سوهی وارد میشود(والله ناموسا این بچه تو این سن و سال همه چی دیده فک کنید دییگه بزرگ شه خودش چی میشه استغفرالله)
ته: اینم شانس ما هر وقت ات میخواد باید سوهی بیاد مگه نه تو دلش
سوهی: مامان بابا امروز اخر همفتس بریم بیرون
ات: اررههههههه بریمممممم توروخدا ته
ته: بقرانم من دو بچه دارم
ات: باشه حالا نخواستیم
ته: باشه بابا چرا حالا قهر میکنی تازه اشتی کردیم
ات سرتشو چرخوندو شونه هاشو انداخت بالاو گف
ات: نه نمیخوام
ته خم شدو در گوش ات گف
ته: دیگه کاری نکن جلو بچه به فاکت بدم
ات: گوه خوردم
ته: افرین
ته رو به سوهی کردو گف
ته: خب حالا کجا بریم
ات و سوهی به نگاه کردن و باهم گفتن
ات و سوهی: ساحللللللل
ته: اوکی پس اماده شین بریم
سوهی: هوراااااااااااا
پرش به دوساعت بعد
*باهم صبحانه خوردن ات رفت وسایل هارو اماده کردو امد پایین*
ات: بریم
سوهی: بریممممم
دویید طرف ماشین
ته رفت دست ات رو کرفت و رفتن
پرش به ساحل
سوهی: مامان من میرم بازی کنم با شن ها
ات: باشه ولی مراقب خودت باش
سوهی: باشه
سوهی رفت
ات: ته بریم زیر اون چتر بشینیم
ته: اوکی بریم
رفتن و نشستن
ات داشت وسایل هارو از داخل سبد در میاورد
که ته صداش کرد ات که سرشو برگردوند ته یه بوسه ی کوچیکی رو لبای ات گذاشت و گف
ته: خیلی دوست دارم
ات: منم خیلی دوست دارم......
خب بازم میگم خماریی کار خوبی است
نظرتون در مورد این پارت؟
این بار شرط میزارم
لایک۳۵
کامنت ۳۵
۲۵.۶k
۰۵ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.