قلب سیاه pt35
قلب سیاه pt35
~دیگه بهش پیام نده وقتی برگشت، وانمود نکن هیچ اتفاقی نیفتاد
ات باز هم سرفه کرد و از اینکه دستمال توی دستش رو
خونی ندید خوشحال شد. احساس می کرد جاذبه چند براب شدیدتر داره روش اثر می کنه و می خواست سرش رو روی زمین بذاره، شاید برای یک ساعت، شاید برای همیشه
_حتی اگه بخوام هم نمی تونم دلم براش تنگ شده، زندگیم هر
لحظه ممکنه تموم بشه... نمی خوام به خاطر احساس بدی که دارم شانس وقت گذروندن باهاش رو از دست بدم
جیمین قلب داشت و می تونست درکش کنه، اما باورش نمیکرد
حتی نمی دونست ات از کی انقدر به جونکوک وابسته شد
دیگه تمایلی به ادامه دادن بحث نداشت. اون حرفش رو زد و جوابی که از ات دریافت کرد برای هر دوشون روشن بود
روی صندلی مقابل ات نشست و دستش رو زیر چونه اش
گذاشت خبری که یک ساعت پیش به خودش و تهیونگ رسیده بود مدام توی سرش رژه می رفت و جیمین برخالف تهیونگ که می گفت بهتره ات درگیر نشه، فکر می کرد که اون باید بدونه هر چند هنوز هم اطالعات کافی نداشت
گلوش رو صاف کرد و بعد از کلنجار رفتن با خودش گفت
~اون پرینتی که از حساب جونکوک بهت نشون دادم رو یادت میاد؟
ان بعد از مکث کوتاهی سر تکون داد تا ادامش رو بشنوه
~حسابی که بهش پول واریز می شد مطلق به مردیه که چند سال قبل توی کما بوده و تیم تحقیقات تقریبا مطمئن شدن
جئون سوک اون رو کشته چون هیچ اثری ازش نیست
ات حالا با دقت بیشتر گوش می داد و درد توی سینه ش رو
.نادیده گرفت
+از اقوام جونکوکه؟
جیمین فورا با تکون دادن سرش رد کرد
~نه، فقط یک مرگ مغزی دیگه که احتماال جانسوک اعضای بدنش رو فروخته
+چرا جونکوک باید برای اون پول بریز؟
احتمالاتی که توی سر ات شکل می گرفتن، بی رحمانه و
ترسناک بودن. چیزی که جیمین هم تجربش کرده و نسبت به
جونکوک بی اعتماد شده بود
~موضوع همینه آت ، جونکوک هیچ نقشی نداره، این یکی از
حساب های فرعیشه. یک نفر داشته حساب جونکوک رو مخفیانه کنترل می کرده
ات اونقدری گیج بود که دوست داشت به قبل از دونستن
این موضوع برگرده. دسترسی به حساب جونکوک از هیچ راه قانون ای ممکن نبود، تنها در صورتی که خود جونکوک
اجازه اش رو می داد. قبل از اینکه بتونه سوالات پررنگ توی ذهنش رو بپرسه جیمیت پیش دستی کرد
_تهیونگ رد حسابش رو زده، یک نفر از داخل اداره ی پلیس داره حساب جونکوک رو کنترل میکنه
اخم روی پیشونی آت خط انداخت سرفه هاش شدت گرفتن
و ذهنش کاملا خالی بود. آماده بود تا به خودش هم شک کنه
دنبال مدرک برای اثبات بی گناهیش بگرده
جیمین با دیدن درگیری ات گفت
_تهیونگ داره روش کار می کنه، تو از این قضیه فاصله بگیر. فقط فکر کردم بهتره بدونی
~دیگه بهش پیام نده وقتی برگشت، وانمود نکن هیچ اتفاقی نیفتاد
ات باز هم سرفه کرد و از اینکه دستمال توی دستش رو
خونی ندید خوشحال شد. احساس می کرد جاذبه چند براب شدیدتر داره روش اثر می کنه و می خواست سرش رو روی زمین بذاره، شاید برای یک ساعت، شاید برای همیشه
_حتی اگه بخوام هم نمی تونم دلم براش تنگ شده، زندگیم هر
لحظه ممکنه تموم بشه... نمی خوام به خاطر احساس بدی که دارم شانس وقت گذروندن باهاش رو از دست بدم
جیمین قلب داشت و می تونست درکش کنه، اما باورش نمیکرد
حتی نمی دونست ات از کی انقدر به جونکوک وابسته شد
دیگه تمایلی به ادامه دادن بحث نداشت. اون حرفش رو زد و جوابی که از ات دریافت کرد برای هر دوشون روشن بود
روی صندلی مقابل ات نشست و دستش رو زیر چونه اش
گذاشت خبری که یک ساعت پیش به خودش و تهیونگ رسیده بود مدام توی سرش رژه می رفت و جیمین برخالف تهیونگ که می گفت بهتره ات درگیر نشه، فکر می کرد که اون باید بدونه هر چند هنوز هم اطالعات کافی نداشت
گلوش رو صاف کرد و بعد از کلنجار رفتن با خودش گفت
~اون پرینتی که از حساب جونکوک بهت نشون دادم رو یادت میاد؟
ان بعد از مکث کوتاهی سر تکون داد تا ادامش رو بشنوه
~حسابی که بهش پول واریز می شد مطلق به مردیه که چند سال قبل توی کما بوده و تیم تحقیقات تقریبا مطمئن شدن
جئون سوک اون رو کشته چون هیچ اثری ازش نیست
ات حالا با دقت بیشتر گوش می داد و درد توی سینه ش رو
.نادیده گرفت
+از اقوام جونکوکه؟
جیمین فورا با تکون دادن سرش رد کرد
~نه، فقط یک مرگ مغزی دیگه که احتماال جانسوک اعضای بدنش رو فروخته
+چرا جونکوک باید برای اون پول بریز؟
احتمالاتی که توی سر ات شکل می گرفتن، بی رحمانه و
ترسناک بودن. چیزی که جیمین هم تجربش کرده و نسبت به
جونکوک بی اعتماد شده بود
~موضوع همینه آت ، جونکوک هیچ نقشی نداره، این یکی از
حساب های فرعیشه. یک نفر داشته حساب جونکوک رو مخفیانه کنترل می کرده
ات اونقدری گیج بود که دوست داشت به قبل از دونستن
این موضوع برگرده. دسترسی به حساب جونکوک از هیچ راه قانون ای ممکن نبود، تنها در صورتی که خود جونکوک
اجازه اش رو می داد. قبل از اینکه بتونه سوالات پررنگ توی ذهنش رو بپرسه جیمیت پیش دستی کرد
_تهیونگ رد حسابش رو زده، یک نفر از داخل اداره ی پلیس داره حساب جونکوک رو کنترل میکنه
اخم روی پیشونی آت خط انداخت سرفه هاش شدت گرفتن
و ذهنش کاملا خالی بود. آماده بود تا به خودش هم شک کنه
دنبال مدرک برای اثبات بی گناهیش بگرده
جیمین با دیدن درگیری ات گفت
_تهیونگ داره روش کار می کنه، تو از این قضیه فاصله بگیر. فقط فکر کردم بهتره بدونی
۴.۹k
۰۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.