p
p³
× خب اون کلا اطلاعاتشو نابود کرده.. واقعا باهوشه
_ نه.. ات باهوش نیست.. اون دختر کوچولوی خنگول منه *بغض*
" پیش ات "
از وقتی از پیش جیمین رفتم..
شدم مثل یه پیتزای بدون پنیر
سرد شدم..
یخ شدم...
افسرده و بدرد نخور
دلم میخواد برگردم پیشش..
لپای نرمشو گاز بگیرم..
لباشو ببوسم..
الکی باهاش قهر کنم بیاد نازمو بکشه..
بشینم رو پاهاش..
حرصش بدم..
اونم عاشقم بود.. ولی مقصر خودشه
نفهمیدم کی گریم گرفته..
الان با خواهر بزرگم توی نیویورک زندگی میکنیم
« خواهر ات: نینا ÷ »
نینا در اتاقو باز کرد وارد شد..
÷ ات میگ... هیینینن باز داری گریه میکنییی
شریع اشکامو پاک کردم
+ ببخشید..
نشست کنارم و بغلم کرد.. جز اون هیچ کس دیگه ایو نداشتم
اگه نینا رو هم از دست میدادم تنها راه باقی مونده خودکشی بود
÷ اینقدر به اون عوضی فکر نکن
+ اونی.. اون.. اون عوضی نیست
÷ اگه عوضی نیست چرا کتکت میزد؟
+ دست خودش نبود.. سادیسم داشت *بغض*
÷ ولی..
+ من نمیتونم.. اونییی نمیتونمممم... نمیدونم چجوری این یک سالو زنده موندم.. تحمل کردن این یک سال وحشتناک بود... من جیمینمو میخوام *گریه*
÷ الهی قربونت بشم.. سعی کن از ذهنت بیرونش کنی
+ نمیشه.. بیرون نمیره... کاش باهاش اشنا نمیشدم *گریه*
بهش که فکر میکنم.. من از اون عوضی میترسیدم..
بایدم بترسم
پس چرا دارم خودمو براش جر میدم؟
اون جز مافیای روانی سادیسمی هیچ چیز دیگه ای نیست
× خب اون کلا اطلاعاتشو نابود کرده.. واقعا باهوشه
_ نه.. ات باهوش نیست.. اون دختر کوچولوی خنگول منه *بغض*
" پیش ات "
از وقتی از پیش جیمین رفتم..
شدم مثل یه پیتزای بدون پنیر
سرد شدم..
یخ شدم...
افسرده و بدرد نخور
دلم میخواد برگردم پیشش..
لپای نرمشو گاز بگیرم..
لباشو ببوسم..
الکی باهاش قهر کنم بیاد نازمو بکشه..
بشینم رو پاهاش..
حرصش بدم..
اونم عاشقم بود.. ولی مقصر خودشه
نفهمیدم کی گریم گرفته..
الان با خواهر بزرگم توی نیویورک زندگی میکنیم
« خواهر ات: نینا ÷ »
نینا در اتاقو باز کرد وارد شد..
÷ ات میگ... هیینینن باز داری گریه میکنییی
شریع اشکامو پاک کردم
+ ببخشید..
نشست کنارم و بغلم کرد.. جز اون هیچ کس دیگه ایو نداشتم
اگه نینا رو هم از دست میدادم تنها راه باقی مونده خودکشی بود
÷ اینقدر به اون عوضی فکر نکن
+ اونی.. اون.. اون عوضی نیست
÷ اگه عوضی نیست چرا کتکت میزد؟
+ دست خودش نبود.. سادیسم داشت *بغض*
÷ ولی..
+ من نمیتونم.. اونییی نمیتونمممم... نمیدونم چجوری این یک سالو زنده موندم.. تحمل کردن این یک سال وحشتناک بود... من جیمینمو میخوام *گریه*
÷ الهی قربونت بشم.. سعی کن از ذهنت بیرونش کنی
+ نمیشه.. بیرون نمیره... کاش باهاش اشنا نمیشدم *گریه*
بهش که فکر میکنم.. من از اون عوضی میترسیدم..
بایدم بترسم
پس چرا دارم خودمو براش جر میدم؟
اون جز مافیای روانی سادیسمی هیچ چیز دیگه ای نیست
- ۱۱.۳k
- ۱۹ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط