چند شاتی
چند شاتی
part: ⁵
جئون به سمت پسر قدم برداشت
کنار تخت نشست و به پسر خیره شد لب زد:
_: معذرت میخوام... من دیشب مست بودم کارام دست خودم نبود
+:...
_: چرا چیزی نمیگی؟
درد داری؟
پسر سری به نشانه ی اره تکون داد
_: بزار کمکت کنم این مسکن رو بخوری
جئون دستشو گذاشت پشت گردن ته و بلندش کرد
و رو تخت نشوندش
_: بیا
+مرسی
_: معذرت میخوام... لطفا دیگه اشک نریز
جئون تغییر کرده بود انگار عاشق شده بود
ولی انتقام مرگ پدر و مادرش این عشقو به انتقام تغییر میداد
جئون الان توی دوراهی بود انتقام بگیره یا پسرو رها کنه؟
از یه طرف اون خواب اوقاتشو تلخ میکرد هر شب شده کابوسش صحنه های تکراری نمیدونست باید چیکار کنه
دلش برای پسر جور عجیبی میتپید
وقتی سر کار بود دلش میخواست خونه باشه
گاهی اوقات میخواست پسر رو در آغوش بگیره
مافیای سرد و خشن دل رحم شده؟
عجیبه امکان نداره همچین اتفاقی بیوفته
جئون فکر میکرد اینا هوسه
ولی قلبش چی؟
قلب برای عاشقی منطقی سرش نمیشه
جئون سر درگمه به حرف عقلش گوش بده یا قلبش؟
با صدای پسر به خودش اومد
+: خوبی؟
_: ها؟ .... اها اره
_: بهتر شدی؟ هنوز درد داری؟
+: دردم کمتر شد
تهیونگ نمیدونست چرا پیش پسر احساس امنیت داره حس میکرد این با بقیه فرق داره میتونی به این تکیه کنه فکر میکرد جئون ازش متنفره
از اینکه همیشه شریک جرم پدرش میدونستنش هیچ کس بهش اهمیت نمیداد
همیشه تنها بود ولی پیش کوک این احساسو نمیکرد
به عشق در نگاه اول اعتقاد دارید؟
اگه حس کنید یه نفرو از ته قلبتون باهاش احساس امنیت و عاشقی میکنید چی؟
دلتونو بهش تسلیم میکنید؟
جواب تهیونگ برای این سوالا هم آره بود هم نه
نمیدونست چیکار کنه تسلیم عاشقی بشه؟
یا تسلیم منطق!
نیاز به فکر کردن داشت. نمیدونست حس جئون نسبت بهش چیه
فکر میکرد حس تنفر داره
میخواست بفهمه اگه علاقش یک طرفست پس بیخیال بشه
تا احساسش بیشتر نشده قیدشو بزنه
هر دو گمراه بودن نمیدونستن چیکار کنن برای پسر احساس عشق یکطرفه سنگینی میکرد برای جئون اون کابوسی که هر شب داشت
جئون به سمت در رفت تا از در خارج بشه.
که پسر لب زد
+: ج.. جنگکوک
_: بله؟
+: عه... تو...
ادامه دارد.....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ببخشید این پارت بد شد پارتای بعد جبران میکنم❤❤
نظرتونو تو کامنتا بگید☆☆
حمایت فراموش نشه عسیسم💫
part: ⁵
جئون به سمت پسر قدم برداشت
کنار تخت نشست و به پسر خیره شد لب زد:
_: معذرت میخوام... من دیشب مست بودم کارام دست خودم نبود
+:...
_: چرا چیزی نمیگی؟
درد داری؟
پسر سری به نشانه ی اره تکون داد
_: بزار کمکت کنم این مسکن رو بخوری
جئون دستشو گذاشت پشت گردن ته و بلندش کرد
و رو تخت نشوندش
_: بیا
+مرسی
_: معذرت میخوام... لطفا دیگه اشک نریز
جئون تغییر کرده بود انگار عاشق شده بود
ولی انتقام مرگ پدر و مادرش این عشقو به انتقام تغییر میداد
جئون الان توی دوراهی بود انتقام بگیره یا پسرو رها کنه؟
از یه طرف اون خواب اوقاتشو تلخ میکرد هر شب شده کابوسش صحنه های تکراری نمیدونست باید چیکار کنه
دلش برای پسر جور عجیبی میتپید
وقتی سر کار بود دلش میخواست خونه باشه
گاهی اوقات میخواست پسر رو در آغوش بگیره
مافیای سرد و خشن دل رحم شده؟
عجیبه امکان نداره همچین اتفاقی بیوفته
جئون فکر میکرد اینا هوسه
ولی قلبش چی؟
قلب برای عاشقی منطقی سرش نمیشه
جئون سر درگمه به حرف عقلش گوش بده یا قلبش؟
با صدای پسر به خودش اومد
+: خوبی؟
_: ها؟ .... اها اره
_: بهتر شدی؟ هنوز درد داری؟
+: دردم کمتر شد
تهیونگ نمیدونست چرا پیش پسر احساس امنیت داره حس میکرد این با بقیه فرق داره میتونی به این تکیه کنه فکر میکرد جئون ازش متنفره
از اینکه همیشه شریک جرم پدرش میدونستنش هیچ کس بهش اهمیت نمیداد
همیشه تنها بود ولی پیش کوک این احساسو نمیکرد
به عشق در نگاه اول اعتقاد دارید؟
اگه حس کنید یه نفرو از ته قلبتون باهاش احساس امنیت و عاشقی میکنید چی؟
دلتونو بهش تسلیم میکنید؟
جواب تهیونگ برای این سوالا هم آره بود هم نه
نمیدونست چیکار کنه تسلیم عاشقی بشه؟
یا تسلیم منطق!
نیاز به فکر کردن داشت. نمیدونست حس جئون نسبت بهش چیه
فکر میکرد حس تنفر داره
میخواست بفهمه اگه علاقش یک طرفست پس بیخیال بشه
تا احساسش بیشتر نشده قیدشو بزنه
هر دو گمراه بودن نمیدونستن چیکار کنن برای پسر احساس عشق یکطرفه سنگینی میکرد برای جئون اون کابوسی که هر شب داشت
جئون به سمت در رفت تا از در خارج بشه.
که پسر لب زد
+: ج.. جنگکوک
_: بله؟
+: عه... تو...
ادامه دارد.....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ببخشید این پارت بد شد پارتای بعد جبران میکنم❤❤
نظرتونو تو کامنتا بگید☆☆
حمایت فراموش نشه عسیسم💫
- ۴.۰k
- ۲۸ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط