پارت ۷۲
#
خندیدم و بلند شدم از داخل ساکش یه شومیز ساده و شلوار جین برداشتم هلی هم رفت دست و صورتش رو شست و مسواک زد وقتی برگشت منم رفتم دست و صورتم رو شستم و مسواک زدم برگشتم موهای هلی رو حالت دار سشوار کردم و با آرایش ملیح و لایت به صورتش جلا بخشیدم
لباساش رو پوشید و شروع به جمع کردن ساکش شد
خودمم یه شومیز ساده لیمویی پوشیدم با شلوار جین
موهامو گیس کردم و یه ریمل و رژلب زدم و مداد سفید داخل چشمم کشیدم شاین مژه سفیدم رو هم زدم و بلند شدم ساکم رو جمع کردم ساعت 9 بود که کارمون تموم شد از در خارج شدیم و سوار آسانسور شدیم رسیدیم در آسانسور که باز شد با صحنه خیلی بدی مواجه شدیم یعنی واسه منو و هلی وحشتناک بود یه دختر خودشو پهن کرده بود روی رادی و گونه ی رادی رو میبوسید هلی تلو خورد که گرفتمش و زیر گوشش نجوا کردم : هلی مرده تصورش کن قوی باش مثل همون هلی خودم کشیدمش و از آسانسور بردمش بیرون دختره میخواست لب رادی رو ببوسه که هلی رو ول کردم و حمله کردم سمت رادوین و اون دختره که هلی دوید سمتم و جلوم ایستاد رادوین شکه به ما نگاه کرد و دختره رو از روی خودش کند و دست هلی رو گرفت و کشید گفتم : ولش کن دیگه چی میخوای از جونش بدون توجه به من هلی رو در آغوش کشید و رو به دختره گفت: ارمیتس من دیگه به تو ذره ای علاقه ندارم و خیلی خوشحالم بهم خیانت کردی چون باعث شدی فرشته زندگیمو پیدا کنم هلی با بغض به رادی خیره شد که رادی گونش رو بوسید و دختر پسرای دانشگاه دست زدن و سوت کشیدن منم قهقهه ای زدم و رو به دختره آرتمیس گفتم: خانم دیر اومدی پس زود تر برو دختره لبخند زد و گفت: خوش بخت شی پسر دایی
خندیدم و بلند شدم از داخل ساکش یه شومیز ساده و شلوار جین برداشتم هلی هم رفت دست و صورتش رو شست و مسواک زد وقتی برگشت منم رفتم دست و صورتم رو شستم و مسواک زدم برگشتم موهای هلی رو حالت دار سشوار کردم و با آرایش ملیح و لایت به صورتش جلا بخشیدم
لباساش رو پوشید و شروع به جمع کردن ساکش شد
خودمم یه شومیز ساده لیمویی پوشیدم با شلوار جین
موهامو گیس کردم و یه ریمل و رژلب زدم و مداد سفید داخل چشمم کشیدم شاین مژه سفیدم رو هم زدم و بلند شدم ساکم رو جمع کردم ساعت 9 بود که کارمون تموم شد از در خارج شدیم و سوار آسانسور شدیم رسیدیم در آسانسور که باز شد با صحنه خیلی بدی مواجه شدیم یعنی واسه منو و هلی وحشتناک بود یه دختر خودشو پهن کرده بود روی رادی و گونه ی رادی رو میبوسید هلی تلو خورد که گرفتمش و زیر گوشش نجوا کردم : هلی مرده تصورش کن قوی باش مثل همون هلی خودم کشیدمش و از آسانسور بردمش بیرون دختره میخواست لب رادی رو ببوسه که هلی رو ول کردم و حمله کردم سمت رادوین و اون دختره که هلی دوید سمتم و جلوم ایستاد رادوین شکه به ما نگاه کرد و دختره رو از روی خودش کند و دست هلی رو گرفت و کشید گفتم : ولش کن دیگه چی میخوای از جونش بدون توجه به من هلی رو در آغوش کشید و رو به دختره گفت: ارمیتس من دیگه به تو ذره ای علاقه ندارم و خیلی خوشحالم بهم خیانت کردی چون باعث شدی فرشته زندگیمو پیدا کنم هلی با بغض به رادی خیره شد که رادی گونش رو بوسید و دختر پسرای دانشگاه دست زدن و سوت کشیدن منم قهقهه ای زدم و رو به دختره آرتمیس گفتم: خانم دیر اومدی پس زود تر برو دختره لبخند زد و گفت: خوش بخت شی پسر دایی
۷.۴k
۲۹ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.