گناهکار part
( گناهکار ) ۱۳۶ part
قدمی برداشت تا از کنارش رد بشه اما بازوش توسط آن مرد سفت گرفته شد ات سعی در جدا کردن بازوش تند و عصبی لب زد : ولم کنید وگرنه ازتون شکایت میکنم این چه کاریه
جیمین که از روی جی پی اس همسرش را توی پارک پیدا کرده بود با خوشحالی نگاه به جعبه تو دستش میکرد اما با دیدن صحنه جلو روش یا عصبانیتی جعبه صورتی رنگ از دست افتاد و به سمته همسرش که بازوش توسط مردی گرفته شده بود دوید، بلافاصله با گرفتن یقه مردک مست مشت محکمی به صورتش زد که باعث افتادنش شد ات جیغی کشید و از ترس این که جیمین چیزیش بشه با ترس نجوا کرد : جیمین... نکن
اما جیمین عصبی تر از چیزی بود تا به حرف های همسرش گوش بده
با گرفتن یقه مرد بازم توی صورتش مشت زد از لای دندون هایش با خشم غرید : تو چطور جرعت کردی به زن من دست بزنی آشغال تو باید بمیری اونم با دست های خودم عوضی
با مشت های محکم و پی در پی که به صورت مرد میزد بیشتر عصبی و ات بیشتر ترس برش میداشت جیمین داشت دعوا میکرد و اگر اون مرد همراه خودش چاقو میداشت چی ،
از ترس زخمی شدن جیمین داد میزد و گریه میکرد تا اینکه لحظه ای سرفه زد این دفعه فرق داشت دیگه نمیتونست روی پاهاش بایسته همش سرفه میزد و خون بالا می آورد روی زمین نشست و با بالا آوردن خون استفراغ شدیدی از خون میکرد یون بیول که همراه دوستش به همان پارک اومده بود لحظه ای با دیدن مادرش از دور شوکه هرچی توی دستش بود افتاد با بدو خودش رو به مادرش رسوند و کنارش زانو زد با شوک داد زد : مامان
جیمین با شنیدن صدای پسرش دست از کتک زدن کرد برداشت و از روش بلند شد به پشت اش نگاه کرد درست میدید همسرش خون بالا می آورد اونم خیلی شدید، خشک اش زده بود
قدمی برداشت تا از کنارش رد بشه اما بازوش توسط آن مرد سفت گرفته شد ات سعی در جدا کردن بازوش تند و عصبی لب زد : ولم کنید وگرنه ازتون شکایت میکنم این چه کاریه
جیمین که از روی جی پی اس همسرش را توی پارک پیدا کرده بود با خوشحالی نگاه به جعبه تو دستش میکرد اما با دیدن صحنه جلو روش یا عصبانیتی جعبه صورتی رنگ از دست افتاد و به سمته همسرش که بازوش توسط مردی گرفته شده بود دوید، بلافاصله با گرفتن یقه مردک مست مشت محکمی به صورتش زد که باعث افتادنش شد ات جیغی کشید و از ترس این که جیمین چیزیش بشه با ترس نجوا کرد : جیمین... نکن
اما جیمین عصبی تر از چیزی بود تا به حرف های همسرش گوش بده
با گرفتن یقه مرد بازم توی صورتش مشت زد از لای دندون هایش با خشم غرید : تو چطور جرعت کردی به زن من دست بزنی آشغال تو باید بمیری اونم با دست های خودم عوضی
با مشت های محکم و پی در پی که به صورت مرد میزد بیشتر عصبی و ات بیشتر ترس برش میداشت جیمین داشت دعوا میکرد و اگر اون مرد همراه خودش چاقو میداشت چی ،
از ترس زخمی شدن جیمین داد میزد و گریه میکرد تا اینکه لحظه ای سرفه زد این دفعه فرق داشت دیگه نمیتونست روی پاهاش بایسته همش سرفه میزد و خون بالا می آورد روی زمین نشست و با بالا آوردن خون استفراغ شدیدی از خون میکرد یون بیول که همراه دوستش به همان پارک اومده بود لحظه ای با دیدن مادرش از دور شوکه هرچی توی دستش بود افتاد با بدو خودش رو به مادرش رسوند و کنارش زانو زد با شوک داد زد : مامان
جیمین با شنیدن صدای پسرش دست از کتک زدن کرد برداشت و از روش بلند شد به پشت اش نگاه کرد درست میدید همسرش خون بالا می آورد اونم خیلی شدید، خشک اش زده بود
- ۲.۵k
- ۱۷ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط