گناهکار part

( گناهکار )۱۳۷ part

یون بیول که دیگه اشک هاش روی صورتش جاری شدن بهت زد دستشو روی شونه های مادرش گذاشت و گفت : مامانم چی شده ..
استرس شدید،
درگیری،
تلاش برای بالا آوردن،
سقوط ناگهانی فشار خون،
«ناگهان احساس کرد چیزی درونش گویی ترکید و نفسش گرفت… رنگش پرید و توان باز کردن چشم هایش را نداشت .»
بدنش سریع ضعیف شد
«احساس سرمای عجیب و تاری دید به او هجوم آورد، صدای اطرافش دور شد و زانوهایش سست شد. تمام بدنش می‌لرزید
«اوضاع او خیلی سریع رو به وخامت رفت، قلبش کند و ضعیف شد… و قبل از رسیدن کمک، چشمانش بسته شد.»
«صداها دور شد
دست‌هاش سرد شد
نگاهش خالی شد…
و برای آخرین بار چهره پریشون جیمینش رو دید،
بی حال توی آغوش پسرش افتاد یون بیول با گریه مادرش رو سفت در آغوش گرفت و با داد و گریه گفت : به آمبولانس زنگ بزن وزد باش
جیمین هنوز شوکه بود هیچ کاری نمی‌توانست بکنه دنیا روی سرش خراب شده بود دست و پاهاش می‌لرزید از ترس از دادن عشق اش اما دیگه دیر شده بود... با سست شدن زانو هاش روی زمین فرود آمد و مات به پسرش که ات رو در آغوش گرفته و بود و گریه میکرد چشم دوخت...
دیدگاه ها (۴)

( گناهکار )۱۳۸ part مرگ یا زنده موندن اگر این اشک های که مان...

( گناهکار ) ۱۳۹ part صدای گریون و پر از غم پسرش رو شنید : ما...

( گناهکار ) ۱۳۶ part قدمی برداشت تا از کنارش رد بشه اما باز...

( گناهکار )۱۳۵ part پستونک صورتی رنگی جلوی پسرش گرفت یون بی...

( گناهکار ) 37 part توی بازارچه مواد غذایی می‌گشتند یون بیول...

( گناهکار ) ۸۱ part نگاه کوتاهی به جیمین انداخت که ریلکس مشغ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط