My daddy Ⓟ⁸
My daddy Ⓟ⁸
ویو ات
سفره رو جمع کردم رفتم ظرفارو بشورم که به حرفای جیمین فک میکردم بنده خدا حق داره متنفر باشه از زنش منم بودم با یه نفر بزور ازدواج میکردم بزور ازش بچه دار میشدم ازش متنفر میشدم بیچاره چه فکرایی میکردم راجبش زندگیش خوبه فلان بهمانه اما اشتباه فک میکردم
ظرفا تموم شد از اشپز خونه اومد بیرون که دیدم جیمین رو مبل خوابش برده خواستم بیدارش کنم اما دلم نیومد خیلی کیوت خوابیده بود لباش خیلی ناز بودن دلم میخواست ببوسمش کاشکی مال من بود خدایا تو کل زندگیم همچین پسری به این کیوتی جذابی ندیده بودم
وقتی بهم گفت شغلم مافیاس برام زیاد معنی داشت چون من همیشه ارزو داشتم یه شوهر مافیا داشته باشم البته هر چند تو خوابم باید ببینم شوهرم شده فاک
رفتم پتو اوردم کشیدم روش خودمم رفتم تو اتاقم خوابیدم
(صبح)
با الارم گوشیم پاشدم رفتم بیرون از اتاق دیدم جیمین خوابیده رفتم دستشویی اومدم بیرون صبحونه اماده کردم رفتم لباس برای شرکت پوشیدم امروز تیپ مشکی زده بودم
رفتم جیمین بیدارم کردم
ات:جیمین هی جیمین
جیمین:اههممم(خوابلوده)
ات:جیمین پاشو دیرمون شد باتوهم هی
جیمین:اوفف چیه ات بزار بخوابم لطفا
ات:پاشو صبحونه بخورم بریم شرکت دیرمون شد
(پاشد رفت دستشویی اومد بیرون صبحونه رو خوردن سوار ماشین شدن رفتن شرکت هرکی رفت سراغ کار خودش)
چون کمه شرطارو کم میزارم:]
۵لایک۵کامنت
ویو ات
سفره رو جمع کردم رفتم ظرفارو بشورم که به حرفای جیمین فک میکردم بنده خدا حق داره متنفر باشه از زنش منم بودم با یه نفر بزور ازدواج میکردم بزور ازش بچه دار میشدم ازش متنفر میشدم بیچاره چه فکرایی میکردم راجبش زندگیش خوبه فلان بهمانه اما اشتباه فک میکردم
ظرفا تموم شد از اشپز خونه اومد بیرون که دیدم جیمین رو مبل خوابش برده خواستم بیدارش کنم اما دلم نیومد خیلی کیوت خوابیده بود لباش خیلی ناز بودن دلم میخواست ببوسمش کاشکی مال من بود خدایا تو کل زندگیم همچین پسری به این کیوتی جذابی ندیده بودم
وقتی بهم گفت شغلم مافیاس برام زیاد معنی داشت چون من همیشه ارزو داشتم یه شوهر مافیا داشته باشم البته هر چند تو خوابم باید ببینم شوهرم شده فاک
رفتم پتو اوردم کشیدم روش خودمم رفتم تو اتاقم خوابیدم
(صبح)
با الارم گوشیم پاشدم رفتم بیرون از اتاق دیدم جیمین خوابیده رفتم دستشویی اومدم بیرون صبحونه اماده کردم رفتم لباس برای شرکت پوشیدم امروز تیپ مشکی زده بودم
رفتم جیمین بیدارم کردم
ات:جیمین هی جیمین
جیمین:اههممم(خوابلوده)
ات:جیمین پاشو دیرمون شد باتوهم هی
جیمین:اوفف چیه ات بزار بخوابم لطفا
ات:پاشو صبحونه بخورم بریم شرکت دیرمون شد
(پاشد رفت دستشویی اومد بیرون صبحونه رو خوردن سوار ماشین شدن رفتن شرکت هرکی رفت سراغ کار خودش)
چون کمه شرطارو کم میزارم:]
۵لایک۵کامنت
۱۵.۱k
۳۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.