p9
ات ویو
رفتم توی سالن ...که همه ی نگاها اومد سمت من دیدم مکس از بازوم گرفت بردم گوشه سالن
مکس:هی نمیشه لباس بلند تر بپوشی...
ات:مگه چشه ..
مکس :نمیدونی چشه..عقب مونده بزار برات توضیح بدم که چشه... همه نگاهای هیز سمت تو هست نمیگی ممکن چه اتفاقی بیوفته(فشار)(مکس به اته چشم نداره مثل برادرش میمونه باهم بزرگ شدن)
ات:هی هی اروم باش من همیشه این لباس ورزشی رو پوشیدم و تازه همه ی دخترا این مدل لباس تنشونه...
مکس :درسته ولی مال اونا یکم بلند تره...
ات:مکس الانه که سره خودمو بزنم به این ستون ...یعنی چی که مال اونا بلند تره...مال همه اندازس تازه مال من از مال بقیه بلند تره....
مکس:هوفففف... از این لحاظ ..امم تو راست میگی(خنده وقتی که فهمیدی طرف راست میگه)
ات:هعی از دست تو (نفس بلندی کشید)
مکس :حالا ببخشید ..فقط بدو بیا بریم گرم کنیم تا این مربی پدسگ نیومده(فشار و خنده)
ات:هعی.. بدو بریم(با خنده)
...............................................................................................
رفتم توی سالن ...که همه ی نگاها اومد سمت من دیدم مکس از بازوم گرفت بردم گوشه سالن
مکس:هی نمیشه لباس بلند تر بپوشی...
ات:مگه چشه ..
مکس :نمیدونی چشه..عقب مونده بزار برات توضیح بدم که چشه... همه نگاهای هیز سمت تو هست نمیگی ممکن چه اتفاقی بیوفته(فشار)(مکس به اته چشم نداره مثل برادرش میمونه باهم بزرگ شدن)
ات:هی هی اروم باش من همیشه این لباس ورزشی رو پوشیدم و تازه همه ی دخترا این مدل لباس تنشونه...
مکس :درسته ولی مال اونا یکم بلند تره...
ات:مکس الانه که سره خودمو بزنم به این ستون ...یعنی چی که مال اونا بلند تره...مال همه اندازس تازه مال من از مال بقیه بلند تره....
مکس:هوفففف... از این لحاظ ..امم تو راست میگی(خنده وقتی که فهمیدی طرف راست میگه)
ات:هعی از دست تو (نفس بلندی کشید)
مکس :حالا ببخشید ..فقط بدو بیا بریم گرم کنیم تا این مربی پدسگ نیومده(فشار و خنده)
ات:هعی.. بدو بریم(با خنده)
...............................................................................................
۸.۲k
۲۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.