hi
عشق ایدل من پارت³¹
🦊نه دگ به گفت زشته دست خالی برم هیچی نده
🐰خب حالا چی هست
جعبه ور وا کردم یه کردند که بهش حرف جی و ام اویزون بود فکر کنم اسم منو می هو بود یه نامه توش بود بازش کردم بخونم
"خواهرمو اذیت منی کاری میکنم نتونی حرف بزنی... مراقبش باش... خیلی قویه و همون قدر شکننده "
میدونستن این فرشته خیلی قویه ولی شکننده باید بفهمم حالا نامه ور کردم تو جیبم و گزند بند رو انداختم
🐹خواهر عروس چه خوش سلیقه اس
🐯چه خوشگله
🦊لیا خودش اینا ور درست کرده
🐰واقعا؟
🦊اهر وقتی سیزده سالش بود رفت کلاس یاد گرفتم اکسسوری نقره درست کنه
🐰خیلی ازش تشکر کن خیلی ناز شده
🐧هیون زن نامجون) منم میخوامممممم
🐭خودتو کنترل کن خواهرم
🐰بسه بیاین شام بخوریم
شام خوردیم و کلی بگو بخند کردیم می هو با همه ی نونا ها و هیونگ ها ازمون عکس گرفتن و برای ارمی ها پست کردیم
بعدش پسرا نوشیدنی خوردن و مست شدن و رفتن خونه با می هو شروع کردیم تمیز کاری می هو بشقابا رو تمیز میکرد منم میذاشتم تو ماشین گفتم
🐰بیب دستت درد نکنه.... امشب واقعا عالی بود
🦊خواهش میکنم.... کاری نکردم
🐰ازت وه پنهون که فکر کردم تولدمو یادت رفته
🦊تولد تو مهم ترین وز زندگیه منه مگه میشه یادم بره
🐰معلومه تو یادت نمیره:)
🦊خب امشب چطور بودم
🐰خوشگل بودی میترسیدم بدوزدنت
🦊😆🤣
🐰نخند روباه کوچولو تمیز کن برسونمت خونتون
🐰باشه
کوک منو کوچه پایینی خونه پیاده کرد که یه وقت کسی ماشینشو نبیه و رفتم خونه
ویو کمک صبح کمپانی
قبل ساعت کاری می هو اومدم که برم پیش لیا باید یه سری چیزا ازش بپرسم رفتم تو بخش کار جین هیونگ
🐰ببخشید خانم کیم لیا کجان؟
🐔میزشون کنار اتاق اقای کیم سوک جینه
🐰ممنونم
رفتم بالا سرش
🐰کیم لیا شی؟
🦋بله... عا تویی کوک چطوری؟
🐰خوبم اومدم پیشت که برای کانون تشکرکنم و درمورد یه موردی ازت سوال کنم
🦋کادوت که قابلی نداشت ... چه موردی؟
🐰میخوام بودنم می هو وزارت انقدر قویه ولی شکننده اس
🦋عا.. خب حدس میزنم برات سوال بشه بیا بریم کافی شاپ... می هو امروز رفته دانشگاه و بعد از ظهر میاد مرخصی گرفته
🐰باشه
رفیتم کافی شاپ و نشستم یه جا
🦋خب می خو درمورد قضیه ای که چرا از پدر مادرش جدا زندگی میکنه بهت گفته دیگه
🐰اره گفته
🦋ضربه ی روحی می هو برمیگرده به قبل اون موضوع بی توجهی مه دیده حرفایی که شنیده ... رفتارهایی که خانواده اش باهاش کردن یه ضربه ی عمیق روحی بهش زد.... ولی همینش تظاهر میکرد حالش خوبه... دروغ میگفت... درمورد حالش... بعد از اون اتفاق خانواده اش همون ضل از خونه بیرونش کردن می هو اومد خونه ی من من اون موقع با بقیه دوستامون مهمونی گرفته بودم چون می هو تو مدرسه شاگرد اول شده بود می هو اومد با سرو وضعی که..
🦊نه دگ به گفت زشته دست خالی برم هیچی نده
🐰خب حالا چی هست
جعبه ور وا کردم یه کردند که بهش حرف جی و ام اویزون بود فکر کنم اسم منو می هو بود یه نامه توش بود بازش کردم بخونم
"خواهرمو اذیت منی کاری میکنم نتونی حرف بزنی... مراقبش باش... خیلی قویه و همون قدر شکننده "
میدونستن این فرشته خیلی قویه ولی شکننده باید بفهمم حالا نامه ور کردم تو جیبم و گزند بند رو انداختم
🐹خواهر عروس چه خوش سلیقه اس
🐯چه خوشگله
🦊لیا خودش اینا ور درست کرده
🐰واقعا؟
🦊اهر وقتی سیزده سالش بود رفت کلاس یاد گرفتم اکسسوری نقره درست کنه
🐰خیلی ازش تشکر کن خیلی ناز شده
🐧هیون زن نامجون) منم میخوامممممم
🐭خودتو کنترل کن خواهرم
🐰بسه بیاین شام بخوریم
شام خوردیم و کلی بگو بخند کردیم می هو با همه ی نونا ها و هیونگ ها ازمون عکس گرفتن و برای ارمی ها پست کردیم
بعدش پسرا نوشیدنی خوردن و مست شدن و رفتن خونه با می هو شروع کردیم تمیز کاری می هو بشقابا رو تمیز میکرد منم میذاشتم تو ماشین گفتم
🐰بیب دستت درد نکنه.... امشب واقعا عالی بود
🦊خواهش میکنم.... کاری نکردم
🐰ازت وه پنهون که فکر کردم تولدمو یادت رفته
🦊تولد تو مهم ترین وز زندگیه منه مگه میشه یادم بره
🐰معلومه تو یادت نمیره:)
🦊خب امشب چطور بودم
🐰خوشگل بودی میترسیدم بدوزدنت
🦊😆🤣
🐰نخند روباه کوچولو تمیز کن برسونمت خونتون
🐰باشه
کوک منو کوچه پایینی خونه پیاده کرد که یه وقت کسی ماشینشو نبیه و رفتم خونه
ویو کمک صبح کمپانی
قبل ساعت کاری می هو اومدم که برم پیش لیا باید یه سری چیزا ازش بپرسم رفتم تو بخش کار جین هیونگ
🐰ببخشید خانم کیم لیا کجان؟
🐔میزشون کنار اتاق اقای کیم سوک جینه
🐰ممنونم
رفتم بالا سرش
🐰کیم لیا شی؟
🦋بله... عا تویی کوک چطوری؟
🐰خوبم اومدم پیشت که برای کانون تشکرکنم و درمورد یه موردی ازت سوال کنم
🦋کادوت که قابلی نداشت ... چه موردی؟
🐰میخوام بودنم می هو وزارت انقدر قویه ولی شکننده اس
🦋عا.. خب حدس میزنم برات سوال بشه بیا بریم کافی شاپ... می هو امروز رفته دانشگاه و بعد از ظهر میاد مرخصی گرفته
🐰باشه
رفیتم کافی شاپ و نشستم یه جا
🦋خب می خو درمورد قضیه ای که چرا از پدر مادرش جدا زندگی میکنه بهت گفته دیگه
🐰اره گفته
🦋ضربه ی روحی می هو برمیگرده به قبل اون موضوع بی توجهی مه دیده حرفایی که شنیده ... رفتارهایی که خانواده اش باهاش کردن یه ضربه ی عمیق روحی بهش زد.... ولی همینش تظاهر میکرد حالش خوبه... دروغ میگفت... درمورد حالش... بعد از اون اتفاق خانواده اش همون ضل از خونه بیرونش کردن می هو اومد خونه ی من من اون موقع با بقیه دوستامون مهمونی گرفته بودم چون می هو تو مدرسه شاگرد اول شده بود می هو اومد با سرو وضعی که..
۱.۳k
۱۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.