جرعت حقیقت
#جرعت_حقیقت
پارت 16🥂
داشتن میومدن جلو لباساشونو در آوردن فقط یه لباس زیر داشتن
اومدن جلو و لباسای منم به زوری در آوردن منم فقط لباس زیر داشتم
تا جایی که تونستم مقاومت کردم که دیگه خسته شدم نمیتونستم تکون بخورم
ات: و... ولم کنین(نفس نفس
پسره 2:اخی کوچولو خسته شدی تازه داره شروع میشه
که بعد 2 مین در شکسته شد اون اون کوک بود
ات: کوک کوک کمکم کن (گریه و داد
کوک: آروم باش الکسا بیا اینجا
الکسا اومدو دست و پاهامو باز کرد کوک انقدر زدشون که دیگه جون نداشتن تکون بخورن یا حرف بزنن
منم لباسامو پوشیدم اما به سختی که کوک براید بغلم کردو گذاشتم تو ماشین
توی ماشین توی بغل کوک بودم از ترس میلرزیدم و آروم گریه میکردم
کوک: قربونت برم دیگه تموم شد من پیشتم نترس
ات: ک.. کوک میشه بهم قول بدی هیچوقت ترکم نکنی؟
کوک: اره قشنگم قول میدم قول میدم
رسیدن
کوک منو برد توی اتاق انقدر خسته بودیم که خوابم برد
فردا صبح
با آلارم گوشی بیدار شدم رفتم پایین کنار بچه ها صبحونه خوردم و نشستیم روی مبل
ته: امشب یه مهمونی خانوادگی داریم باید بریم حتما
کوک: مهمونی ساعت چنده؟
ته: هفت
کوک: عاها
( پرش زمانی به ساعت 6)
رفتم یه دوش 5 مینی گرفتم اومدم موهامو خشک کردمو حالت دادم یه لباس نسبتا باز پوشیدم و یه میکاپ لایتم کردم
رفتیم پایین و سوار ماشین شدیم
رسیدن
رفتیم داخل و روی یه میز نشستیم
یکمی حرف زدیم و غذا خوردیم که موقع رقص تانگو بود
با کوک پاشدیم و رقصیدیم
ادامه دارد......
پارت 16🥂
داشتن میومدن جلو لباساشونو در آوردن فقط یه لباس زیر داشتن
اومدن جلو و لباسای منم به زوری در آوردن منم فقط لباس زیر داشتم
تا جایی که تونستم مقاومت کردم که دیگه خسته شدم نمیتونستم تکون بخورم
ات: و... ولم کنین(نفس نفس
پسره 2:اخی کوچولو خسته شدی تازه داره شروع میشه
که بعد 2 مین در شکسته شد اون اون کوک بود
ات: کوک کوک کمکم کن (گریه و داد
کوک: آروم باش الکسا بیا اینجا
الکسا اومدو دست و پاهامو باز کرد کوک انقدر زدشون که دیگه جون نداشتن تکون بخورن یا حرف بزنن
منم لباسامو پوشیدم اما به سختی که کوک براید بغلم کردو گذاشتم تو ماشین
توی ماشین توی بغل کوک بودم از ترس میلرزیدم و آروم گریه میکردم
کوک: قربونت برم دیگه تموم شد من پیشتم نترس
ات: ک.. کوک میشه بهم قول بدی هیچوقت ترکم نکنی؟
کوک: اره قشنگم قول میدم قول میدم
رسیدن
کوک منو برد توی اتاق انقدر خسته بودیم که خوابم برد
فردا صبح
با آلارم گوشی بیدار شدم رفتم پایین کنار بچه ها صبحونه خوردم و نشستیم روی مبل
ته: امشب یه مهمونی خانوادگی داریم باید بریم حتما
کوک: مهمونی ساعت چنده؟
ته: هفت
کوک: عاها
( پرش زمانی به ساعت 6)
رفتم یه دوش 5 مینی گرفتم اومدم موهامو خشک کردمو حالت دادم یه لباس نسبتا باز پوشیدم و یه میکاپ لایتم کردم
رفتیم پایین و سوار ماشین شدیم
رسیدن
رفتیم داخل و روی یه میز نشستیم
یکمی حرف زدیم و غذا خوردیم که موقع رقص تانگو بود
با کوک پاشدیم و رقصیدیم
ادامه دارد......
۴.۳k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.