پارت پنجم
پارت پنجم
ا/ت ویو
اونشبی که به جیمین گفتم ازش متنفرم و دیگه علاقه ام نسبت بهش رفته ناراحت شد
سعی کرد خودشو محکم نگه داره اما من صدای شکستن قلبشو شنیدم حتی شکستن غرورش
اون شب با سو هیون و یانگ سو روی تخت مشترکم با جیمین خوابیده بودم و جیمینم روی مبل خوابیده بود
وقتی خواستم برم آب بخورم صدای گریشو شنیدم
حقیقتا برام عجیب بود که یه مرد گریه می کرد
اونم کی شوهرِ من!
فکر نمی کردم حرفم اونقدر ناراحتش کنه(دیگه خودت ببین چیکار کردی با بچه)
روزای بعد جیمین هر وقت از سرکار برمی گشت برام گل یا غذای مورد علاقمو می خرید
هر چی میگفتم اونم باهام راه میومد اما من با اینکارا علاقم به جیمین برنگشت که نگشت
بهش گفتم می خوام طلاق بگیرم چیزی نگفت
فهمیدم خیلی ناراحته اما من برام مهم نبود من فقط می خواستم جیمین زودتر بره
بدون هیچ حرفی دو روز بعد رفتیم دادگاه و از هم جدا شدیم
فکر می کردم جیمین سر حضانت بچه ها دعوا کنه اما اون بدون هیچ حرف و شرطی حضانت بچه ها رو به من داد! حتی مهریه ام رو برگردوند با اینکه با اون پول می تونست حداقل یه خونه ای بخره مخصوصا جیمین که اصلا وضعیت مالیش خوب نبود
حالا دارم میفهمم اون چقدر دوسم داشته و منه احمق فقط فرستادمش بره
من خیلی اذیتش کردم نه؟(:
حتی اون سه سال بی خبر از من که هنوز دوسم داره هیچ ولی بچه هاش زندگی می کرده!
+اینجاست؟
-ها؟؟؟ آره همینجاس
ماشینو داخل پارکینگ پارک کردم
یانگ سو رفت پیش جیمین
جیمینم بغلش کرد و به طرف وسیله ها رفت
سو هیون:منم دلم می خواد عمو بغلم کنه
-هر وقت یانگ سو اومد پیشم تو برو پیشش
باورم نمیشد بچه ها انقدر زود با جیمین صمیمی
مردهای زیادی بعد از نامجون برای خواستگاری ازم میومدن اما یو هیون و یانگ سو هیچ کدومو نمی تونستن تحمل کنن!
اینم پارت جدید
من برم بخوابم🤌🏻
ا/ت ویو
اونشبی که به جیمین گفتم ازش متنفرم و دیگه علاقه ام نسبت بهش رفته ناراحت شد
سعی کرد خودشو محکم نگه داره اما من صدای شکستن قلبشو شنیدم حتی شکستن غرورش
اون شب با سو هیون و یانگ سو روی تخت مشترکم با جیمین خوابیده بودم و جیمینم روی مبل خوابیده بود
وقتی خواستم برم آب بخورم صدای گریشو شنیدم
حقیقتا برام عجیب بود که یه مرد گریه می کرد
اونم کی شوهرِ من!
فکر نمی کردم حرفم اونقدر ناراحتش کنه(دیگه خودت ببین چیکار کردی با بچه)
روزای بعد جیمین هر وقت از سرکار برمی گشت برام گل یا غذای مورد علاقمو می خرید
هر چی میگفتم اونم باهام راه میومد اما من با اینکارا علاقم به جیمین برنگشت که نگشت
بهش گفتم می خوام طلاق بگیرم چیزی نگفت
فهمیدم خیلی ناراحته اما من برام مهم نبود من فقط می خواستم جیمین زودتر بره
بدون هیچ حرفی دو روز بعد رفتیم دادگاه و از هم جدا شدیم
فکر می کردم جیمین سر حضانت بچه ها دعوا کنه اما اون بدون هیچ حرف و شرطی حضانت بچه ها رو به من داد! حتی مهریه ام رو برگردوند با اینکه با اون پول می تونست حداقل یه خونه ای بخره مخصوصا جیمین که اصلا وضعیت مالیش خوب نبود
حالا دارم میفهمم اون چقدر دوسم داشته و منه احمق فقط فرستادمش بره
من خیلی اذیتش کردم نه؟(:
حتی اون سه سال بی خبر از من که هنوز دوسم داره هیچ ولی بچه هاش زندگی می کرده!
+اینجاست؟
-ها؟؟؟ آره همینجاس
ماشینو داخل پارکینگ پارک کردم
یانگ سو رفت پیش جیمین
جیمینم بغلش کرد و به طرف وسیله ها رفت
سو هیون:منم دلم می خواد عمو بغلم کنه
-هر وقت یانگ سو اومد پیشم تو برو پیشش
باورم نمیشد بچه ها انقدر زود با جیمین صمیمی
مردهای زیادی بعد از نامجون برای خواستگاری ازم میومدن اما یو هیون و یانگ سو هیچ کدومو نمی تونستن تحمل کنن!
اینم پارت جدید
من برم بخوابم🤌🏻
۲۹.۸k
۱۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.