فریب کارp8
سرد در چشمان جئون خیره میشود
"گفتم بشین" ji hwan
بی حرف اضافه روی یکی از صندلی ها می نشیند
جئون که متوجه نشده بود نگاه سنگینش باعث شده جیهوان هم او را نگاه مشغول برانداز او بود
"خب؟ چیزی دست گیرت شد؟" ji hwan
"بله؟" jk
"منو نگاه میکنی،چی متوجه شدی؟" ji hwan
کمی از صراحت او خجالت می کشد اما خودش را نمی بازد
" ناخواسته بود !" jk
سر تکان میدهد
"تا صبحانه بخوری لباس عوض میکنم و میام " ji hwan
کمی از بشقاب مقابلش میخورد
قدم های محکم جیهوان سکوت عمارت را می شکند
"میریم حیاط پشتی" ji hwan
بدون حرفی از جا بلند میشود و بخاطر صبحانه تشکر میکند
لباس های راحتی اش با فرم رزمی تعویض شده بود و ابهت او را چند برابر میکرد
"میخوام باهام مبارزه بدی تا سطح آمادگی تو بسنجم" ji hwan
نگاهش میکند
" حق ضربه زدن به اندام من رو نداری فهمیدی؟" ji hwan
در ذهنش کلی سوال پیش آمده بود اما بدون آنکه جیزی بپرسد گارد گرفت و آماده دریافت ضربه شد
جی هوان با نگاهی که به اعماق وجود انسان نفوذ میکند حرکات جئون را تحت کنترل دارد و در یک حرکت دستش را مشت میکند و سمت صورت جئون میبرد
مبارزه میکنند و جئون کوچکترین آسیبی نمیبیند
آسیب هم نمیزند، چون دستور بود!
حواسش به موهای جسهوان که حالا در آفتاب می درخشید بود که ضربه ی شدیدی در ناحیه پهلو احساس کرد
"حواس پرتی! از این به بعد هر روز صبح ساعت ۴ تمرین میکنی و آخر هفته مبارزه کنی" ji hwan
جئون که تا حالا کسی این برخورد را با او نداشته بود پوزخندی از حرص زد و زبانش را داخل لپش چرخاند
"گارد بگیر و حمله کن" ji hwan
مبارزه ی جدیدی با این تفاوت که جئون حس کینه در وجودش رخنه میکرد ضربه میزد و در نهایت مشتی که از کینه بسته شده بوو به صورت جی هوان برخورد میکند
صورتش نیم صفحه می چرخد و چهره اش از درو جمع میشود و مردی که از گوشه مبارزه کردن آنها را تماشا میکرد با دیدن چهره درهم جی هوان جلو آمد و یقه ی جئون را میان مشتش گرفت
"مگه رئیس بهت نگفت حق نداری بهش ضربه بزنی؟ میدونی باید تاوانش رو با جونت پس بدی عوضی..." Christopher
جی هوان شانه ی آن مرد را می فشارد
"مشکلی نیست کریس حواسش نبود،یقه اش رو ول کن" ji hwan
کریستوفر نگاهی پر از خشم به اجزای صورت جئون که تعجب را فریاد میزد انداخت و سپس یقه اش را با خشونت رها کرد
اگه بخواید اینطوری ادامه بدید سالی یه بار میتونم براتون پارت بذارم 😐💔
"گفتم بشین" ji hwan
بی حرف اضافه روی یکی از صندلی ها می نشیند
جئون که متوجه نشده بود نگاه سنگینش باعث شده جیهوان هم او را نگاه مشغول برانداز او بود
"خب؟ چیزی دست گیرت شد؟" ji hwan
"بله؟" jk
"منو نگاه میکنی،چی متوجه شدی؟" ji hwan
کمی از صراحت او خجالت می کشد اما خودش را نمی بازد
" ناخواسته بود !" jk
سر تکان میدهد
"تا صبحانه بخوری لباس عوض میکنم و میام " ji hwan
کمی از بشقاب مقابلش میخورد
قدم های محکم جیهوان سکوت عمارت را می شکند
"میریم حیاط پشتی" ji hwan
بدون حرفی از جا بلند میشود و بخاطر صبحانه تشکر میکند
لباس های راحتی اش با فرم رزمی تعویض شده بود و ابهت او را چند برابر میکرد
"میخوام باهام مبارزه بدی تا سطح آمادگی تو بسنجم" ji hwan
نگاهش میکند
" حق ضربه زدن به اندام من رو نداری فهمیدی؟" ji hwan
در ذهنش کلی سوال پیش آمده بود اما بدون آنکه جیزی بپرسد گارد گرفت و آماده دریافت ضربه شد
جی هوان با نگاهی که به اعماق وجود انسان نفوذ میکند حرکات جئون را تحت کنترل دارد و در یک حرکت دستش را مشت میکند و سمت صورت جئون میبرد
مبارزه میکنند و جئون کوچکترین آسیبی نمیبیند
آسیب هم نمیزند، چون دستور بود!
حواسش به موهای جسهوان که حالا در آفتاب می درخشید بود که ضربه ی شدیدی در ناحیه پهلو احساس کرد
"حواس پرتی! از این به بعد هر روز صبح ساعت ۴ تمرین میکنی و آخر هفته مبارزه کنی" ji hwan
جئون که تا حالا کسی این برخورد را با او نداشته بود پوزخندی از حرص زد و زبانش را داخل لپش چرخاند
"گارد بگیر و حمله کن" ji hwan
مبارزه ی جدیدی با این تفاوت که جئون حس کینه در وجودش رخنه میکرد ضربه میزد و در نهایت مشتی که از کینه بسته شده بوو به صورت جی هوان برخورد میکند
صورتش نیم صفحه می چرخد و چهره اش از درو جمع میشود و مردی که از گوشه مبارزه کردن آنها را تماشا میکرد با دیدن چهره درهم جی هوان جلو آمد و یقه ی جئون را میان مشتش گرفت
"مگه رئیس بهت نگفت حق نداری بهش ضربه بزنی؟ میدونی باید تاوانش رو با جونت پس بدی عوضی..." Christopher
جی هوان شانه ی آن مرد را می فشارد
"مشکلی نیست کریس حواسش نبود،یقه اش رو ول کن" ji hwan
کریستوفر نگاهی پر از خشم به اجزای صورت جئون که تعجب را فریاد میزد انداخت و سپس یقه اش را با خشونت رها کرد
اگه بخواید اینطوری ادامه بدید سالی یه بار میتونم براتون پارت بذارم 😐💔
۲.۹k
۱۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.