فریب کارp9
"حالت خوبه جی هوان؟ برات یخ بیارم؟" Christopher
"خوبم ممنون چیزی نیست یه مشت ساده بود" ji hwan
و رو به جئون ادامه میدهد
"برو داخل بهت اتاقتو نشون میدم " ji hwan
جئون که هزاران سوال برایش پیش آمده بود با سری زیر افتاده به داخل حرکت میکند
'چرا باید روی یه مشت ساده انقدر حساس باشن؟ مگه خوردمش؟' jk
چینی به بینی اش میدهد و منتظر پایش را روی زمین ضرب میدهد
جی هوان با لباس هایی تعویض شده سمت جئون می رود
"اتاقت طبقه بالا روبهروی اتاق منه و هفته ای ۴ شب میتونی بخوابی " ji hwan
"۴ شب ؟ چرا انقدر کم؟" jk
می ایستد و با نگاه سرد که وجود جئون یخ میزند در چشمانش خیره میشود
"مثل اینکه یادت رفته تو مهمان نیستی و بادیگارد منی جئون؟" ji hwan
اخم می کند
"فهمیدم قربان" jk
"خوبه،الان هم میریم تا برات لباس بخرم آماده شو ۱۰ دقیقه دیگه پایین باش" ji hwan
"اما من نیاز ندارم" jk
"اینجا من رییستم هر چی من گفتم انجام میدی فهمیدی ؟ مسائل لباس زیرت هم به من مربوطه پس از همین الان بدون من از تعارف کردن متنفرم " ji hwan
جئون سر تکان میدهد و ترجیح میدهد سکوت کند
با هم داخل ماشین می نشینند و جی هوان ماشین را روشن میکند
"من نباید رانندگی کنم؟" jk
"تو بادیگارد منی نه راننده من،نمیتونی موقع رانندگی از جون من محافظت کنی!" ji hwan
شخصیت مبهم جی هوان هر لحظه جئون را گیج می کرد
او نمی دانست چه رفتاری با شخصیت او داشته باشد اما جی هوان به خوبی می دانست چگونه نظراتش را به دیگران تحمیل کند!
ماشین می ایستد
با هم وارد می شوند و مردی که پشت صندوق نشسته بود با عجله بلند میشود و به استقبال جی هوان می روند
"۵ دست از هر مدل لباستون به سایز جئون با رنگ های خنثی برام بیارید" ji hwan
مرد جئون را میبرد تا سایز بزند و زیر لب زمزمه میکند:
"نونت تو روغنه"
جئوم اخمی میکند
"چیزی گفتید؟" jk
"گفتم نونت تو روغنه پسر،میدونی با کی اومدی خرید؟"
"متوجه منظورتون نمیشم " jk
همان لحظه جی هوان سر می رسد
"میخواد بگه حواست باشه منو از دست ندی" ji hwan
سمت چهره ی رنگ پریده ی مرد می چرخد
"مگه نه؟" ji hwan
"آقای چوی باور کنید.."
قدمی جلو می رود که مرد از ترس به عقب میرود
"مطمئنم که منظوری نداشتی ولی..." ji hwan
اسلحه را روی پیشانی اش می چسباند
"حواست باشه اندازه دهنت گوه خوری کنی!" ji hwan
دست جئون را میان دستش میگیرد و خارج میشوند
جئون از سردی دستان نسبتا کوچک جی هوان احساس عجیبی می کند
'چطور دستای یه پسر میتونه انقدر ظریف باشه ولی صداش انقدر بم و گیرا؟jk
"خوبم ممنون چیزی نیست یه مشت ساده بود" ji hwan
و رو به جئون ادامه میدهد
"برو داخل بهت اتاقتو نشون میدم " ji hwan
جئون که هزاران سوال برایش پیش آمده بود با سری زیر افتاده به داخل حرکت میکند
'چرا باید روی یه مشت ساده انقدر حساس باشن؟ مگه خوردمش؟' jk
چینی به بینی اش میدهد و منتظر پایش را روی زمین ضرب میدهد
جی هوان با لباس هایی تعویض شده سمت جئون می رود
"اتاقت طبقه بالا روبهروی اتاق منه و هفته ای ۴ شب میتونی بخوابی " ji hwan
"۴ شب ؟ چرا انقدر کم؟" jk
می ایستد و با نگاه سرد که وجود جئون یخ میزند در چشمانش خیره میشود
"مثل اینکه یادت رفته تو مهمان نیستی و بادیگارد منی جئون؟" ji hwan
اخم می کند
"فهمیدم قربان" jk
"خوبه،الان هم میریم تا برات لباس بخرم آماده شو ۱۰ دقیقه دیگه پایین باش" ji hwan
"اما من نیاز ندارم" jk
"اینجا من رییستم هر چی من گفتم انجام میدی فهمیدی ؟ مسائل لباس زیرت هم به من مربوطه پس از همین الان بدون من از تعارف کردن متنفرم " ji hwan
جئون سر تکان میدهد و ترجیح میدهد سکوت کند
با هم داخل ماشین می نشینند و جی هوان ماشین را روشن میکند
"من نباید رانندگی کنم؟" jk
"تو بادیگارد منی نه راننده من،نمیتونی موقع رانندگی از جون من محافظت کنی!" ji hwan
شخصیت مبهم جی هوان هر لحظه جئون را گیج می کرد
او نمی دانست چه رفتاری با شخصیت او داشته باشد اما جی هوان به خوبی می دانست چگونه نظراتش را به دیگران تحمیل کند!
ماشین می ایستد
با هم وارد می شوند و مردی که پشت صندوق نشسته بود با عجله بلند میشود و به استقبال جی هوان می روند
"۵ دست از هر مدل لباستون به سایز جئون با رنگ های خنثی برام بیارید" ji hwan
مرد جئون را میبرد تا سایز بزند و زیر لب زمزمه میکند:
"نونت تو روغنه"
جئوم اخمی میکند
"چیزی گفتید؟" jk
"گفتم نونت تو روغنه پسر،میدونی با کی اومدی خرید؟"
"متوجه منظورتون نمیشم " jk
همان لحظه جی هوان سر می رسد
"میخواد بگه حواست باشه منو از دست ندی" ji hwan
سمت چهره ی رنگ پریده ی مرد می چرخد
"مگه نه؟" ji hwan
"آقای چوی باور کنید.."
قدمی جلو می رود که مرد از ترس به عقب میرود
"مطمئنم که منظوری نداشتی ولی..." ji hwan
اسلحه را روی پیشانی اش می چسباند
"حواست باشه اندازه دهنت گوه خوری کنی!" ji hwan
دست جئون را میان دستش میگیرد و خارج میشوند
جئون از سردی دستان نسبتا کوچک جی هوان احساس عجیبی می کند
'چطور دستای یه پسر میتونه انقدر ظریف باشه ولی صداش انقدر بم و گیرا؟jk
۸.۰k
۱۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.