فریب کارp6
اما جانگ کوک آدمی نبود که با شایعه خودش را گول بزند
"۱۰ نفری که رفتن داخل همه رد شدن خیلی سخت پسنده!"
بالاخره نوبت به جانگکوک می رسد
با نفس عمیقی وارد اتاق میشود
فضا را اسکن میکن،اتاقی با تم خاکستری و مشکی را می بیند که یک میز بزرگ در آن است و چند مبل تک نفره چرم
"بفرمایید بشینید،آقای جئون درست میگم؟" ji hwan
سرتکان میدهد و گوشه ای از اتاق ۴۰ متری جا میگیرد
"مهارت های رزمی تون در چه حده ؟" ji hwan
از اینکه انقدر ناگهانی موضوع باز شده کمی تعجب کرد
"همه چیز بلدم و چندین سال مسابقات خیابانی بازی میکردم" jk
آن مرد که چهره ای ظریف مانند داشت سر تکان میدهد و چیزی در برگه مقابلش مینویسد
"از کجا این مهارت هارو یاد گرفتید؟" ji hwan
"پدرم استاد هنر های رزمی بود،از بچگی به من آموزش میداد و قبل از در گذشته شون دوست داشت این هنر رو در راه درستی استفاده کنم" jk
چوی مستقیم در چشمانش خیره میشود
"هدفتون از زندگی کردن چیه؟" ji hwan
جانگکوک بدون هیچپرسشی با صراحت پاسخ میدهد
"آینده، من دلیلی جز روشنی آیندم نمیبینم"jk
"حاضری واسم بمیری؟" ji hwan
عمیق در چشمان درشت چوی خیره میشود
"اگر انسان خوبی باشید،البته!" jk
چشمان ان مرد برق میزند و لبخند رضایت بخشی روی چهره اش می نشیند که جئون مسخ چشمان او میشود
"به نظر من مشکلی نداره،اگر موافق با کار باشید قوانین رو بهتون میگم و کار رو از فردا شروع می کنیم" ji hwan
سکوت جئون باعث میشود جیهوان ادامه بدهد
"حق خروج از اینجا رو ندارید
هر جایی من میرم شما هم باید باشید و تلفنی یا تصویری حرف زدن با مادر یا همسر یا پارتنر رو ندارید
اگه حرفی از این دیوار بیرون درز پیدا کنه از جانب شما حساب میشه پس ترجیحا یک موبایل جدید بهتون داده میشه تا شماره های اضطراری رو داشته باشید
تفریح و مسخره بازی نداریم،مهم تر از همه هر جایی خواستم برم مثل من لباس می پوشید و کوچکترین رفتار یا حرکتی که باعث بشه دیگران شک کنن بادیگارد همراهمه نباید داشته باشید
اول هر ماه حقوق به صورت نقدی بهتون پرداخت میشه و هزینه لباس و خوراک هم با منه، اگر موافقید و سوالی ندارید قرارداد رو امضا کنید و امروز برید خونه و با عزیزانتون خدافظی کنید و فردا ساعت ۶ صبح اینجا باشید"ji hwan
"۱۰ نفری که رفتن داخل همه رد شدن خیلی سخت پسنده!"
بالاخره نوبت به جانگکوک می رسد
با نفس عمیقی وارد اتاق میشود
فضا را اسکن میکن،اتاقی با تم خاکستری و مشکی را می بیند که یک میز بزرگ در آن است و چند مبل تک نفره چرم
"بفرمایید بشینید،آقای جئون درست میگم؟" ji hwan
سرتکان میدهد و گوشه ای از اتاق ۴۰ متری جا میگیرد
"مهارت های رزمی تون در چه حده ؟" ji hwan
از اینکه انقدر ناگهانی موضوع باز شده کمی تعجب کرد
"همه چیز بلدم و چندین سال مسابقات خیابانی بازی میکردم" jk
آن مرد که چهره ای ظریف مانند داشت سر تکان میدهد و چیزی در برگه مقابلش مینویسد
"از کجا این مهارت هارو یاد گرفتید؟" ji hwan
"پدرم استاد هنر های رزمی بود،از بچگی به من آموزش میداد و قبل از در گذشته شون دوست داشت این هنر رو در راه درستی استفاده کنم" jk
چوی مستقیم در چشمانش خیره میشود
"هدفتون از زندگی کردن چیه؟" ji hwan
جانگکوک بدون هیچپرسشی با صراحت پاسخ میدهد
"آینده، من دلیلی جز روشنی آیندم نمیبینم"jk
"حاضری واسم بمیری؟" ji hwan
عمیق در چشمان درشت چوی خیره میشود
"اگر انسان خوبی باشید،البته!" jk
چشمان ان مرد برق میزند و لبخند رضایت بخشی روی چهره اش می نشیند که جئون مسخ چشمان او میشود
"به نظر من مشکلی نداره،اگر موافق با کار باشید قوانین رو بهتون میگم و کار رو از فردا شروع می کنیم" ji hwan
سکوت جئون باعث میشود جیهوان ادامه بدهد
"حق خروج از اینجا رو ندارید
هر جایی من میرم شما هم باید باشید و تلفنی یا تصویری حرف زدن با مادر یا همسر یا پارتنر رو ندارید
اگه حرفی از این دیوار بیرون درز پیدا کنه از جانب شما حساب میشه پس ترجیحا یک موبایل جدید بهتون داده میشه تا شماره های اضطراری رو داشته باشید
تفریح و مسخره بازی نداریم،مهم تر از همه هر جایی خواستم برم مثل من لباس می پوشید و کوچکترین رفتار یا حرکتی که باعث بشه دیگران شک کنن بادیگارد همراهمه نباید داشته باشید
اول هر ماه حقوق به صورت نقدی بهتون پرداخت میشه و هزینه لباس و خوراک هم با منه، اگر موافقید و سوالی ندارید قرارداد رو امضا کنید و امروز برید خونه و با عزیزانتون خدافظی کنید و فردا ساعت ۶ صبح اینجا باشید"ji hwan
۱۵.۶k
۱۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.