پارت 122 : گفتم : با خودت چیکار کردی ؟؟.
پارت 122 : گفتم : با خودت چیکار کردی ؟؟.
رفتم نزدیکش .
گفتم : جانگ کوک نمیخواستم به ای..... وسط حرفم پرید با گریه و صدای بلند گفت : چرررااا ....تو از عمد این کارو کردی من : نه اینطور نیست جانگ کوک : چرا همین طوره ... قلبمو اتیش زدی ..... بریدم نایکا دیگه از زندگی که یهویی منو ترک کردی بریدم از این همه رنج کشیدن بریدم از این که نتونستم مراقبت باشم که الان بجای دعوا کردن کنار هم راه میرفتیم میخندیدیم باید دلمو بشکونم ... منم انسانم ادم خوبیم من همه کارا و برای تو کردم بعد اینوری با من رفتار میکنی کع انگار اصلا متوجه من نشدی میدونی چقدر سخته که دوماه پیش داشتیم میخندیدیم و الان ازم متنفری .
شروع کرد به گریه کردن .
گفتم : من سختی زیادی کشیدم هممون .... کی من گفتم ازت متنفره ام !!! جانگ کوک : تو خواب ..... هر وقت اومدم ببینمت میگفتی ازت متنفره ام ازم دور شو نز..... گفتم : اونا خوابه ..... من هر شب دارم کابوس میبینم ولی زندگی واقعی که یکی گند زد بهش چی ......!؟
اروم گفت : هیچکس مثل تو صداش منو اروم نمیکنه ..... کاش بیشتر مراقبت بودم که اینطوری نمیشدی .. همش تقصیر منه .
رفتم جلو دوتا دستامو دور گردنش حلقه کردم و بغلش کردم .
بعد دو دقیقه اروم گفتم : آره هیچکس مثل تو منو اروم نمیکرد هیچکس مثل تو نگرانم نبود هیچکس مثل تو مراقبم نبود .
دست راستشو روی کمرم گذاشت و با اون یکی دستش کتفمو گرفت و محکم تو بغلش فشارم میداد .
ادامه دادم : هیچکس مثل تو وجودش منو اروم نمیکرد .... تو اروم کننده من بودی .... وقتی بهت نیاز داشتم کنارم بودی . . . . . تو سعی کردی که تو این مورد کمکم کنی ولی من نزاشتم همه اینا قصیر منه . . . . . من نمیترسم چون تو هنوز کنارمی .
دستاشو بیشتر از قبل فشار میداد توی بغلش .
هیچ صدایی بجز گریه کردنش نبود .
( جونگ کوک )
منو اروم کرد .
دوتا دستامو دور کمرش گذاشتم و لمسش کردم . بعد نیم ساعت ازم جدا شد و با دست راستش دست چپمو گرفت .
دستمو بردم عقب گفت : جانگ کوک چرا رگ دستتو بریدی ؟؟؟؟؟ من : من نبریدم ..... داشتم سیب پوست میکندم که چاقو رفت تو دستم نایکا : هر چقدر دور باشیم من هنوز دوست دارم و منتظرتم .
چرخید و رفت .
دوباره تنها بودم ولی ارومم کرد .
خدایا هیچوقت ازم نگیرش . . .
رفتم هتل و تو اتاقم خوابیدم .
( خودم )
خیلی عجیب بود وقتی رسیدم اران مین تا گوشیمو گرفت و گفت کار داره .
( اران مین تا )
چند تا پیام اومده بود . جیمین جیهوپ و جانگ کوک .
نوشته بود . نایکا میخوام بهت بگم م من کسی نبودم که اون بلا رو سرت اورد من هیچوقت اینکارو نمیکنم .
پیام هارو برای خودم فرستادم و پیام های جدیدشو پاک کردم .
از طرف خود نایکا پیامایی که برای خودم فرستام پاک کردم .
خوابیدیم .
( خودم )
صبح بیدار شدم و به سمت خونه حرکت کردیم .
دیشب بهترین شب بود .
رفتم نزدیکش .
گفتم : جانگ کوک نمیخواستم به ای..... وسط حرفم پرید با گریه و صدای بلند گفت : چرررااا ....تو از عمد این کارو کردی من : نه اینطور نیست جانگ کوک : چرا همین طوره ... قلبمو اتیش زدی ..... بریدم نایکا دیگه از زندگی که یهویی منو ترک کردی بریدم از این همه رنج کشیدن بریدم از این که نتونستم مراقبت باشم که الان بجای دعوا کردن کنار هم راه میرفتیم میخندیدیم باید دلمو بشکونم ... منم انسانم ادم خوبیم من همه کارا و برای تو کردم بعد اینوری با من رفتار میکنی کع انگار اصلا متوجه من نشدی میدونی چقدر سخته که دوماه پیش داشتیم میخندیدیم و الان ازم متنفری .
شروع کرد به گریه کردن .
گفتم : من سختی زیادی کشیدم هممون .... کی من گفتم ازت متنفره ام !!! جانگ کوک : تو خواب ..... هر وقت اومدم ببینمت میگفتی ازت متنفره ام ازم دور شو نز..... گفتم : اونا خوابه ..... من هر شب دارم کابوس میبینم ولی زندگی واقعی که یکی گند زد بهش چی ......!؟
اروم گفت : هیچکس مثل تو صداش منو اروم نمیکنه ..... کاش بیشتر مراقبت بودم که اینطوری نمیشدی .. همش تقصیر منه .
رفتم جلو دوتا دستامو دور گردنش حلقه کردم و بغلش کردم .
بعد دو دقیقه اروم گفتم : آره هیچکس مثل تو منو اروم نمیکرد هیچکس مثل تو نگرانم نبود هیچکس مثل تو مراقبم نبود .
دست راستشو روی کمرم گذاشت و با اون یکی دستش کتفمو گرفت و محکم تو بغلش فشارم میداد .
ادامه دادم : هیچکس مثل تو وجودش منو اروم نمیکرد .... تو اروم کننده من بودی .... وقتی بهت نیاز داشتم کنارم بودی . . . . . تو سعی کردی که تو این مورد کمکم کنی ولی من نزاشتم همه اینا قصیر منه . . . . . من نمیترسم چون تو هنوز کنارمی .
دستاشو بیشتر از قبل فشار میداد توی بغلش .
هیچ صدایی بجز گریه کردنش نبود .
( جونگ کوک )
منو اروم کرد .
دوتا دستامو دور کمرش گذاشتم و لمسش کردم . بعد نیم ساعت ازم جدا شد و با دست راستش دست چپمو گرفت .
دستمو بردم عقب گفت : جانگ کوک چرا رگ دستتو بریدی ؟؟؟؟؟ من : من نبریدم ..... داشتم سیب پوست میکندم که چاقو رفت تو دستم نایکا : هر چقدر دور باشیم من هنوز دوست دارم و منتظرتم .
چرخید و رفت .
دوباره تنها بودم ولی ارومم کرد .
خدایا هیچوقت ازم نگیرش . . .
رفتم هتل و تو اتاقم خوابیدم .
( خودم )
خیلی عجیب بود وقتی رسیدم اران مین تا گوشیمو گرفت و گفت کار داره .
( اران مین تا )
چند تا پیام اومده بود . جیمین جیهوپ و جانگ کوک .
نوشته بود . نایکا میخوام بهت بگم م من کسی نبودم که اون بلا رو سرت اورد من هیچوقت اینکارو نمیکنم .
پیام هارو برای خودم فرستادم و پیام های جدیدشو پاک کردم .
از طرف خود نایکا پیامایی که برای خودم فرستام پاک کردم .
خوابیدیم .
( خودم )
صبح بیدار شدم و به سمت خونه حرکت کردیم .
دیشب بهترین شب بود .
۵۵.۱k
۲۵ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۸۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.