پارت یک
پارت یک
ازدواج اجباری
ات ویو
بعد از اینکه با دوستام خدافظی کردم راهی خونه شدم زیادم دلم نمیخواست برم خونهای که ۵خانواده داخلش زندگی میکنه ولی مجبورم من از یه خانواده پولدار بودم البته تا یکسال پیش پدر بزرگم ورشکست شد بعد از اون تمام ثروتمون از بین رفت فقط یه خونه و یه ماشین برامون موند من با پدربزرگ و مادربزرگم،عمم و شوهر و دخترش، دوتا عموم و دوتا دختراشون زندگی میکنیم
رسیدم در خونه مثل اینکه مهمان داشتیم چون دوتا ماشین مدل بالا که حتی اسمشون هم نمیدونم دم در بودن رفتم تو خونه پدربزرگم زیاد از من خوشش نمیاد چون من نوه آخرم و اون دوست داشت بجای من یه پسر باشه
پدر بزرگم تا منو دید لبخند زد و بهم گفت
پدربزرگ رو (پ.ب)مادربزرگ(م.ب) بابای ات (ب.ا) مامانش(م.ا) عمه ات (ع.ا) عموهاش رو شماره میزارم🤣(۱.ع)(۲.ع) زن عموهاش هم (ز.۱)(ز.۲)
دختر عموهاش
یونا
میا
دختر عمش
لیا(از ات بدشون میاد چون ات قشنگه)
بابا جونگکوک(ب.ج)مامانش(م.ج)
خب برین واسه فیک
پ.ب. خوش آمدی ات جانم
ات. سلام با منی
پ.ب. مگر غیر از تو اسمش ات هست
ات. نه
م.پ. ات عزیزم برو لباساتو عوض کن بیا پایین
ات. چشم
ات رفت لباساش رو عوض کرد و اومد
ات. خب ببخشید یا من کاری داشتید
ب.ا. دخترم بیا بشین تا واست بگم
لیا. بدبخت شدی(نیشخند)
ات. بله
پ.ب. دخترم ........
__________________________________
پدرم در اومد تا علامت هارو گذاشتم😂
ادامش بدم این پارتش چرت شد
پارتا بعد خوب میشه
۵۰۵تایی بشیم
ازدواج اجباری
ات ویو
بعد از اینکه با دوستام خدافظی کردم راهی خونه شدم زیادم دلم نمیخواست برم خونهای که ۵خانواده داخلش زندگی میکنه ولی مجبورم من از یه خانواده پولدار بودم البته تا یکسال پیش پدر بزرگم ورشکست شد بعد از اون تمام ثروتمون از بین رفت فقط یه خونه و یه ماشین برامون موند من با پدربزرگ و مادربزرگم،عمم و شوهر و دخترش، دوتا عموم و دوتا دختراشون زندگی میکنیم
رسیدم در خونه مثل اینکه مهمان داشتیم چون دوتا ماشین مدل بالا که حتی اسمشون هم نمیدونم دم در بودن رفتم تو خونه پدربزرگم زیاد از من خوشش نمیاد چون من نوه آخرم و اون دوست داشت بجای من یه پسر باشه
پدر بزرگم تا منو دید لبخند زد و بهم گفت
پدربزرگ رو (پ.ب)مادربزرگ(م.ب) بابای ات (ب.ا) مامانش(م.ا) عمه ات (ع.ا) عموهاش رو شماره میزارم🤣(۱.ع)(۲.ع) زن عموهاش هم (ز.۱)(ز.۲)
دختر عموهاش
یونا
میا
دختر عمش
لیا(از ات بدشون میاد چون ات قشنگه)
بابا جونگکوک(ب.ج)مامانش(م.ج)
خب برین واسه فیک
پ.ب. خوش آمدی ات جانم
ات. سلام با منی
پ.ب. مگر غیر از تو اسمش ات هست
ات. نه
م.پ. ات عزیزم برو لباساتو عوض کن بیا پایین
ات. چشم
ات رفت لباساش رو عوض کرد و اومد
ات. خب ببخشید یا من کاری داشتید
ب.ا. دخترم بیا بشین تا واست بگم
لیا. بدبخت شدی(نیشخند)
ات. بله
پ.ب. دخترم ........
__________________________________
پدرم در اومد تا علامت هارو گذاشتم😂
ادامش بدم این پارتش چرت شد
پارتا بعد خوب میشه
۵۰۵تایی بشیم
۳۲.۵k
۱۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.