قلبمغرور

#قلب_مغرور_۱٠

دیا. باش بیا بریم
نشستیم تو ماشین خواستم بهش بگم بعد با خودم گفتم بزار دم خونشون شاید الان بگم تا آخر باهام حرف نزنه
پس دم خونشون
دیا. ارسلان چرا تو فکری
ارس. ها هیچی همینجوری
دیا. اوکی
رسیدیم خونه دیانا،، دیانا خواست پیاده بشه گفتم
ارس. دیانا یه لحظه وایسا
دیا. براچی؟
ارس. کارت دارم
دیا. باش.. بگو دیگه الانه که بمیرم از استرس
ارس. ببین خب چجوری بگم
دیا. بگو
ارس. من تو رو دوصت دارم (خیلی سریع)
دیا. چی نفهمیدم
ارس. میگم دوصت دارم
دیا. یعنی چی
ارس. دارم ازت درخواست رل زدن میکنم
دیا. چ چ چی
ارس. دیانا خواهش میکنم
دیا. بزا فکر کنم
ارس. باشه پس خدافظ
دیا. خدافظ
دیدگاه ها (۴)

۲۰۰تایی شدنت مبارک جیگر آجیhttps://wisgoon.com/pinky.ardiya....

#قلب_مغرور_۱۱از ماشین پیاده شد رفت خیلی استرس داشتم که نکنه ...

#قلب_مغرور_۹دیا.بچه ها من برم نیکا.کجادیا.خـونه مهمـون داریم...

#قلب_مغرور_۸دیا. آها نه بابا چیزی نیست همینجوری داشتم با دیا...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟕عشق مافیاویو بورام یه نفر اومد دنبالم که ببرتم تو عمار...

𝓜𝔂 𝓛𝓲𝓽𝓽𝓵𝓮 𝓡𝓸𝓼𝓮𝓶𝓪𝓻𝔂 𝓕𝓲𝓬پارت هفتم

رمان بغلی من پارت ۱۰۱و۱۰۲و۱۰۳ارسلان: دیانا دیانا: بله جایی و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط