pt22
pt22
سرنوشت★
* اون عوضی چطور میتونه..( تهیونگ از وضع جونگکوک و یونا خبر داره)
که یونا یهو زد زیر گریه
* دختر ببخشید ناراحتت کردم هیش گریه نکن
_ناراحت نیستم..
* آب میخوای ؟
_ اوهوم
* باشهپسمن الان برم آب بخرم بیام
_ اوکی
یهو لازم شد که برم دستشویی تا تهیونگ نیومده پس دکمه رو فشار دادم
پرستار= بفرمایید کاری داشتید
_ ام اره میتونید منو تا سرویس ببرید نمیتونم راه برم
پرستار= حتما بفرمایید روی ویلچر بشینید
_ممنون
داشتم میرفتم بیرون که چشمم خورد به جونگکوک داشت روی دست دوست دخترش پماد میزد گریمگرفته بود
_اون چ.طور.. میتو..نه اینکا.رو ب..کنه
پرستار= چیزی گفتید؟ خوبید؟
_ نه چیزی نگفتم فقط دردمگرفت
بعد اینکه از سرویس اومدم رفتم به کمک پرستار اتاقم و همش داشتم به اون صحنه ای که دیدم فکر میکردم و صدای قلبم که داشت آروم آروم ترک میخوردو میشنیدم
* من اومدم بگیرر اینم آب
_مرسی.
*اتفاقی افتاده؟
_نه
*پس چرا ناراحتی؟
_ناراحت نیستم فقط خسته ام
*اوکی راستی دکتر گفت کارای ترخیصتو یکم دیگه باید انجام بدم میتونی مرخص بشی
_تهیونگ خیلی ازت ممنونم..
*ممنون نباش منکاری نکردم..
_اینو نگو تو خیلی کارا کردی که کسی که دوسش داشتم نکرد..
*اونم یروز به این پی میبره که داره اشتباه میکنه..
ادامه دارد....
سرنوشت★
* اون عوضی چطور میتونه..( تهیونگ از وضع جونگکوک و یونا خبر داره)
که یونا یهو زد زیر گریه
* دختر ببخشید ناراحتت کردم هیش گریه نکن
_ناراحت نیستم..
* آب میخوای ؟
_ اوهوم
* باشهپسمن الان برم آب بخرم بیام
_ اوکی
یهو لازم شد که برم دستشویی تا تهیونگ نیومده پس دکمه رو فشار دادم
پرستار= بفرمایید کاری داشتید
_ ام اره میتونید منو تا سرویس ببرید نمیتونم راه برم
پرستار= حتما بفرمایید روی ویلچر بشینید
_ممنون
داشتم میرفتم بیرون که چشمم خورد به جونگکوک داشت روی دست دوست دخترش پماد میزد گریمگرفته بود
_اون چ.طور.. میتو..نه اینکا.رو ب..کنه
پرستار= چیزی گفتید؟ خوبید؟
_ نه چیزی نگفتم فقط دردمگرفت
بعد اینکه از سرویس اومدم رفتم به کمک پرستار اتاقم و همش داشتم به اون صحنه ای که دیدم فکر میکردم و صدای قلبم که داشت آروم آروم ترک میخوردو میشنیدم
* من اومدم بگیرر اینم آب
_مرسی.
*اتفاقی افتاده؟
_نه
*پس چرا ناراحتی؟
_ناراحت نیستم فقط خسته ام
*اوکی راستی دکتر گفت کارای ترخیصتو یکم دیگه باید انجام بدم میتونی مرخص بشی
_تهیونگ خیلی ازت ممنونم..
*ممنون نباش منکاری نکردم..
_اینو نگو تو خیلی کارا کردی که کسی که دوسش داشتم نکرد..
*اونم یروز به این پی میبره که داره اشتباه میکنه..
ادامه دارد....
۶.۴k
۰۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.