تکپارتی
#تکپارتی
#درخواستی
وقتی دیر میرسی خونه و اون عصبیه
ات ویو
ایش این مدیر فاکیمم میرینه به برنامه هام اخه کدوم مدیری کارکنشو تا ساعت 2 شب نگه میداره قرارم بود با کوک بریم بیرون قطعا میکشتم!
کلیدو ت در انداختمو اروم درو باز کردم فک کنم تا الان خوابیده باشه
اروم کفشمو در اوردم و گذاشتم سر جاش کیفمو گذاشتم رو کاناپه و به سمت یخچال رفتم به قدری تشنه بودم که میتونستم یه لیتر اب بخورم اولین چیزی که دیدمو برداشتم و سر کشیدم داشتم میخوردم که صدایی از پیش تی وی اومد برگشتم و با جونگ کوکی که عصبانت تو چشاش موج میزنه و روی کاناپه نشسته روبه رو شدم
کوک: علیک سلام
ات: به قدری ترسیده بودم که دهنم باز نمیشد تا بگم متاسفم و دیر اومدنم بخواطر مدیر لعنتیم بوده
کوک: بیب گرل سه تا تنبیه برا خودت اماده کردی
ات: چرا؟
کوک: اولیش دیر اومدنت، دومیش برای زیر قول زدنت، و سومیشم بخواطر خوردن شیرموزای منه
ات: به پاکت خالی شیرموزی که تو دستم بود نگا کردم
واااای نهههه
ات: هی هی مگه من خواستم دیر بیام تقصیر اون مدیر فاکیمه
کوک: کار بد میکنی بعدم فوش میدی نچ نچ بیا بینم
اومد سمتمو براید بقلم کردو بردتم تو اتاق و....
ادمین: هیییییی درو باز کنید میخام بقیشو بنویسم کوک: چقد فضولی تو کار مردم دخالت نکن صب بیا
ادمین: همون طور که میشنوید مثل اینکه نمیخان کسی مزاحمشون شه
(پرش به صب ساعت 10)
کوک ویو
با خیسی گردنم از خاب پا شدم و با قیافه کیوت و شیطون ات روبه رو شدم
کوک: نچ نچ اول صبحی شیطونی مث اینکه دیشبو یادت رفته
ات: از خجالت لپاش یکم سرخ شد
کوک: خدایاااا کیوت! اگع همینطوری ادامه بدی میخورمتا
ات: کوک بابت دیشب ببخشید
کوک: اشکال ندارع بیب امروز میریم نظرت؟
ات: ارههههه(کیوت)
کوک:(خنده)
خب اینم درخواستی هانا خانم
هوی تو که خوندی موضوع بده برات بنویسم مث مترسک مباش
#درخواستی
وقتی دیر میرسی خونه و اون عصبیه
ات ویو
ایش این مدیر فاکیمم میرینه به برنامه هام اخه کدوم مدیری کارکنشو تا ساعت 2 شب نگه میداره قرارم بود با کوک بریم بیرون قطعا میکشتم!
کلیدو ت در انداختمو اروم درو باز کردم فک کنم تا الان خوابیده باشه
اروم کفشمو در اوردم و گذاشتم سر جاش کیفمو گذاشتم رو کاناپه و به سمت یخچال رفتم به قدری تشنه بودم که میتونستم یه لیتر اب بخورم اولین چیزی که دیدمو برداشتم و سر کشیدم داشتم میخوردم که صدایی از پیش تی وی اومد برگشتم و با جونگ کوکی که عصبانت تو چشاش موج میزنه و روی کاناپه نشسته روبه رو شدم
کوک: علیک سلام
ات: به قدری ترسیده بودم که دهنم باز نمیشد تا بگم متاسفم و دیر اومدنم بخواطر مدیر لعنتیم بوده
کوک: بیب گرل سه تا تنبیه برا خودت اماده کردی
ات: چرا؟
کوک: اولیش دیر اومدنت، دومیش برای زیر قول زدنت، و سومیشم بخواطر خوردن شیرموزای منه
ات: به پاکت خالی شیرموزی که تو دستم بود نگا کردم
واااای نهههه
ات: هی هی مگه من خواستم دیر بیام تقصیر اون مدیر فاکیمه
کوک: کار بد میکنی بعدم فوش میدی نچ نچ بیا بینم
اومد سمتمو براید بقلم کردو بردتم تو اتاق و....
ادمین: هیییییی درو باز کنید میخام بقیشو بنویسم کوک: چقد فضولی تو کار مردم دخالت نکن صب بیا
ادمین: همون طور که میشنوید مثل اینکه نمیخان کسی مزاحمشون شه
(پرش به صب ساعت 10)
کوک ویو
با خیسی گردنم از خاب پا شدم و با قیافه کیوت و شیطون ات روبه رو شدم
کوک: نچ نچ اول صبحی شیطونی مث اینکه دیشبو یادت رفته
ات: از خجالت لپاش یکم سرخ شد
کوک: خدایاااا کیوت! اگع همینطوری ادامه بدی میخورمتا
ات: کوک بابت دیشب ببخشید
کوک: اشکال ندارع بیب امروز میریم نظرت؟
ات: ارههههه(کیوت)
کوک:(خنده)
خب اینم درخواستی هانا خانم
هوی تو که خوندی موضوع بده برات بنویسم مث مترسک مباش
۱۱.۰k
۰۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.