فیک: چرا تو؟
فیک: چرا تو؟
پارت هفدهم☆
یونا:سوهو.. اوه ببخشید لِئو به نظرم اینجا جای خوبیه
سوهو/لِئو: مطمئنی اخه مگسم پر نمیزنه
یونا: تازه در مغازه رو باز کردن طبیعیه
+باشه ولی... ما که اینهمه راه رو اومدیم خب چرا رامیون؟
_اومم خیلیه نخوردم هوس کردم*لوس*
+باشه پس به حساب تو*خنده*
_یااا منو همینطور پرت کردن از خونه بیرن اونم اول صبح بعد انتظار داری پول داشته باشم!
+خب تو هم تول صبح منو اوردی رامیون بخوریم...
_پس پولو حساب کن و برو ایشش*قهر*
+باشه باشه من تورو تنها نمیزارم البته به یه شرط
_تازه شرطم میزاری... خب بگو چیه...
+اومم که توهم تو این یه هفته که تعطیله مال من باشی*لبخند*
_وایساا یهدچیزیو نفهمیدم.... مال تو باشم!
+اره دیگه الان من مال توهم پس از فردا تو مال منی اوکی؟! باید هرچی گفتم بگی چشمم
_خودت خواستیاا پس الان میتونم ازت سو استفاده کنم درسته؟!
+اوهوم*لبخند*
_باشهه پس بدو بریم رامیون بخوریم به همراه کیمچی اوکی! بدووو سرباز*خندهه*
+اوو باش رئیس بریم
<وارد مغازه شدن>
یونا: اوممم کودومو بگیرمم
لِئو: قربان به نظرم این یکی بهتره
یونا: بیخیال لازم نی اینطور صدام بزنیی
لِئو: چشمم قربان
یونا: تا نزدمت بروو
لِئو:کجا برم؟!
_نمیدونمم برو کیمچی بیار
+باشه
_خبب بفرمایید خانوم من اینارو میبرم این آقاهم حساب میکنن
لِئو: ای باباح....
<از مغازه اومدن بیرون>
یونا: خب حالا یه جارو باید پیدا کنیم که رامیونمونو بخوریم...
لِئو: من یه جای خوب میشناسم فقط یه کم دوره به خاطر همین بریم خونه ما موتورمو برداریم موافقی؟
یونا: میدونی از اینجا تا خونتون چقد راهه
لِئو: نه وایسااا فهمیدم زنگ میزنم به یکی از بچه ها میگم واسم بیارش... وایسا
<به دوستش زنگ زد و الان داره واسش موتورش و میاره>
لِئو: فقط یه چیزی... یونا بهتره یه جا قایم شی
یونا: هومم... باش کجا برم؟!
لِئو: برو تو مغازه انگار داری چی میخری تا من بیام
یونا: باشش
لِئو: من میرم سر کوچه بعد خودم میام
یونا: باششششش ای باباح
<دوتا دختر وارد مغازه میشن>
<مجبور شدم واسشون اسم بزارم که گیج نشین>
لارا:هعییی لوسی اون دختر ریزه میزهه رو ببین شک ندارم تنهاس
لوسی: خب باز میخوای چیکار کنی
لارا: به نظرم بیا پولشو بدزدیم
مرسیی که حمایت میکنین🥺
منتظر پارت های بعدی باشین🎀
پارت هفدهم☆
یونا:سوهو.. اوه ببخشید لِئو به نظرم اینجا جای خوبیه
سوهو/لِئو: مطمئنی اخه مگسم پر نمیزنه
یونا: تازه در مغازه رو باز کردن طبیعیه
+باشه ولی... ما که اینهمه راه رو اومدیم خب چرا رامیون؟
_اومم خیلیه نخوردم هوس کردم*لوس*
+باشه پس به حساب تو*خنده*
_یااا منو همینطور پرت کردن از خونه بیرن اونم اول صبح بعد انتظار داری پول داشته باشم!
+خب تو هم تول صبح منو اوردی رامیون بخوریم...
_پس پولو حساب کن و برو ایشش*قهر*
+باشه باشه من تورو تنها نمیزارم البته به یه شرط
_تازه شرطم میزاری... خب بگو چیه...
+اومم که توهم تو این یه هفته که تعطیله مال من باشی*لبخند*
_وایساا یهدچیزیو نفهمیدم.... مال تو باشم!
+اره دیگه الان من مال توهم پس از فردا تو مال منی اوکی؟! باید هرچی گفتم بگی چشمم
_خودت خواستیاا پس الان میتونم ازت سو استفاده کنم درسته؟!
+اوهوم*لبخند*
_باشهه پس بدو بریم رامیون بخوریم به همراه کیمچی اوکی! بدووو سرباز*خندهه*
+اوو باش رئیس بریم
<وارد مغازه شدن>
یونا: اوممم کودومو بگیرمم
لِئو: قربان به نظرم این یکی بهتره
یونا: بیخیال لازم نی اینطور صدام بزنیی
لِئو: چشمم قربان
یونا: تا نزدمت بروو
لِئو:کجا برم؟!
_نمیدونمم برو کیمچی بیار
+باشه
_خبب بفرمایید خانوم من اینارو میبرم این آقاهم حساب میکنن
لِئو: ای باباح....
<از مغازه اومدن بیرون>
یونا: خب حالا یه جارو باید پیدا کنیم که رامیونمونو بخوریم...
لِئو: من یه جای خوب میشناسم فقط یه کم دوره به خاطر همین بریم خونه ما موتورمو برداریم موافقی؟
یونا: میدونی از اینجا تا خونتون چقد راهه
لِئو: نه وایسااا فهمیدم زنگ میزنم به یکی از بچه ها میگم واسم بیارش... وایسا
<به دوستش زنگ زد و الان داره واسش موتورش و میاره>
لِئو: فقط یه چیزی... یونا بهتره یه جا قایم شی
یونا: هومم... باش کجا برم؟!
لِئو: برو تو مغازه انگار داری چی میخری تا من بیام
یونا: باشش
لِئو: من میرم سر کوچه بعد خودم میام
یونا: باششششش ای باباح
<دوتا دختر وارد مغازه میشن>
<مجبور شدم واسشون اسم بزارم که گیج نشین>
لارا:هعییی لوسی اون دختر ریزه میزهه رو ببین شک ندارم تنهاس
لوسی: خب باز میخوای چیکار کنی
لارا: به نظرم بیا پولشو بدزدیم
مرسیی که حمایت میکنین🥺
منتظر پارت های بعدی باشین🎀
۸۶۳
۱۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.