فیک: چرا تو؟
#فیک: چرا تو؟
پارت پانزدهم☆
"سوهو میره پیشش و اشکای یونا رو پاک میکنه"
پلیس: فایده نداره شما 3 تا باید تنبیه شین تا آدم شین هعیی بازپرس این سه تارو بنداز بازداشگاه و به خانوادشون اطلاع بده
سوهو:*ادای احترام*ممنونم اجوشی ما دیگه میریم
پلیس: باشهه مواظب خودتون باشین... خانوم کوچولو این دنیا خیلی ترسناکه بیشتر مواظب باش
یونا: اوهومممم*آبغوره*
'سوهو دستشو به سمت دست یونا دراز میکنه:
+دستتو بده بهم... میبرمت تا دم در خونتون خب؟!
_باشههه... ممنون *آبغوره*
سوهو:حتما خیلی ترسیده بودی ببخشید
یونا: مگه کار اشتباهی کردی... خب راستش وقتی بهم حمله کردن..... مث چیی ترسیدم و فک کردم تو این دنیا تنهام تا اینکه تو اومدی..... نمیدونم چطور ازت تشکر کنم.... حتی نتونستیم بریم شهر بازی... ببخشید
سوهو: اشکال نداره بابا دفعه دیگه میریم
یونا: نهه... دیگه از شهر بازی خوشم نمیاد
+چرا؟
_بعد اون اتفاق ازش متنفرم
+که اینطور پس ادمی هستی که سریع با کوچک ترین مشکلی از یه چیز متنفر میشی حتی اگه موردعلاقت باشه
_اوممم... نه خب...
+عجبب پس هرلحظه ممکنه از منم متنفر شی...باید چیکارکنم!
"توجهه هنوز دستاشون تو دست همهه هاا🙈"
_یااا من چرا باید ازت متنفر بشم... تو جونمو نجات دادی یجوراییـ... انگار که ناجیمی(نجات دهنده)
+اووو پس هیچوقت از من متنفر نمیشی!
_صد البتههه هیچوقت هیچوقت تو جونمو نجات دادی
+چجور باور کنم
_باوشه پس اینطور میگم نِوِر*باصدای بلند این کلمه رو داد میزنه"
+*بچممم ذووقییید* خیل خب خیل خب فهمیدم*جلو خنده هاشو میگیره*
"درست مث سونجه🗿"
_خوب که فهمیدی... عااا راستی... اومم من از اسم سوهو خوشم نمیاد....نمیشه همون لِئو صدات کنم...
+لِئو که زشت تره...
_نه من از اسم لِئو بیشتر خوشم میاد(me:همچنین شوما چی؟!)
+باوشهه.......
_خوبه^_^ اووو رسیدیم درست به موقع عامم مرسیی واقعا نمیدونمم چیی بگمم.... یه جورایی ممنونم... ولی شرمندم...
+*لبخند*شرمنده واسه چیی! یونا منو ببین
"خم میشه به سمت صورت یونا"
+تو هیچ کار اشتباهی انجام ندادی که عذرخواهی کنی باشه دختر خوب؟
[نمیدونممم چرا قلبم پروانه ای شده]
me:یعنی یونا داره تو دلش با خودش حرف میزنه [°]
|°|یعنی سوهو/لِئو داره به خودش حرف میزنه
سوهو: یونااا نشنیدم بگی باشه
یونا: اما...
سوهو: یاااا یونا: باوشه باوشه
سوهو : آفرین دختر خوب حالا میتونی بری خدافظ
یونا: عومممم.... چیزه
سوهو: چرا نمیری!
یونا: چون تو دستامو سفت گرفتیو ول نمیکنی
سوهو: عااا درسته ببخشید حواسم نبود.... عاام خب دیگه خدافظ من رفتم
یونا: باشهه خدافظ
"سوهو داره میره و یونا از پشت داره بهش نگاه میکنه"
[اومممم.... آدم عجیبیه... ولی دوست داشتنیه... حالا اینارو ولش قلبم چیمیگه این وسطط؟]
یونا: بابااا من اومدم
پارت پانزدهم☆
"سوهو میره پیشش و اشکای یونا رو پاک میکنه"
پلیس: فایده نداره شما 3 تا باید تنبیه شین تا آدم شین هعیی بازپرس این سه تارو بنداز بازداشگاه و به خانوادشون اطلاع بده
سوهو:*ادای احترام*ممنونم اجوشی ما دیگه میریم
پلیس: باشهه مواظب خودتون باشین... خانوم کوچولو این دنیا خیلی ترسناکه بیشتر مواظب باش
یونا: اوهومممم*آبغوره*
'سوهو دستشو به سمت دست یونا دراز میکنه:
+دستتو بده بهم... میبرمت تا دم در خونتون خب؟!
_باشههه... ممنون *آبغوره*
سوهو:حتما خیلی ترسیده بودی ببخشید
یونا: مگه کار اشتباهی کردی... خب راستش وقتی بهم حمله کردن..... مث چیی ترسیدم و فک کردم تو این دنیا تنهام تا اینکه تو اومدی..... نمیدونم چطور ازت تشکر کنم.... حتی نتونستیم بریم شهر بازی... ببخشید
سوهو: اشکال نداره بابا دفعه دیگه میریم
یونا: نهه... دیگه از شهر بازی خوشم نمیاد
+چرا؟
_بعد اون اتفاق ازش متنفرم
+که اینطور پس ادمی هستی که سریع با کوچک ترین مشکلی از یه چیز متنفر میشی حتی اگه موردعلاقت باشه
_اوممم... نه خب...
+عجبب پس هرلحظه ممکنه از منم متنفر شی...باید چیکارکنم!
"توجهه هنوز دستاشون تو دست همهه هاا🙈"
_یااا من چرا باید ازت متنفر بشم... تو جونمو نجات دادی یجوراییـ... انگار که ناجیمی(نجات دهنده)
+اووو پس هیچوقت از من متنفر نمیشی!
_صد البتههه هیچوقت هیچوقت تو جونمو نجات دادی
+چجور باور کنم
_باوشه پس اینطور میگم نِوِر*باصدای بلند این کلمه رو داد میزنه"
+*بچممم ذووقییید* خیل خب خیل خب فهمیدم*جلو خنده هاشو میگیره*
"درست مث سونجه🗿"
_خوب که فهمیدی... عااا راستی... اومم من از اسم سوهو خوشم نمیاد....نمیشه همون لِئو صدات کنم...
+لِئو که زشت تره...
_نه من از اسم لِئو بیشتر خوشم میاد(me:همچنین شوما چی؟!)
+باوشهه.......
_خوبه^_^ اووو رسیدیم درست به موقع عامم مرسیی واقعا نمیدونمم چیی بگمم.... یه جورایی ممنونم... ولی شرمندم...
+*لبخند*شرمنده واسه چیی! یونا منو ببین
"خم میشه به سمت صورت یونا"
+تو هیچ کار اشتباهی انجام ندادی که عذرخواهی کنی باشه دختر خوب؟
[نمیدونممم چرا قلبم پروانه ای شده]
me:یعنی یونا داره تو دلش با خودش حرف میزنه [°]
|°|یعنی سوهو/لِئو داره به خودش حرف میزنه
سوهو: یونااا نشنیدم بگی باشه
یونا: اما...
سوهو: یاااا یونا: باوشه باوشه
سوهو : آفرین دختر خوب حالا میتونی بری خدافظ
یونا: عومممم.... چیزه
سوهو: چرا نمیری!
یونا: چون تو دستامو سفت گرفتیو ول نمیکنی
سوهو: عااا درسته ببخشید حواسم نبود.... عاام خب دیگه خدافظ من رفتم
یونا: باشهه خدافظ
"سوهو داره میره و یونا از پشت داره بهش نگاه میکنه"
[اومممم.... آدم عجیبیه... ولی دوست داشتنیه... حالا اینارو ولش قلبم چیمیگه این وسطط؟]
یونا: بابااا من اومدم
۱.۳k
۱۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.