part 2
part 2
باهم بزرگ شدن
8 سال بعد
با اینکه الات تهیونگ اول دبیرستانه به دیوار نزدیک مدرسه راهنمایی قبلیش تکیه
داده...
هدفونش دور گردنشه و دستاش تو جیب لباسشه و به پسرایی که از مدرسه خارج
میشن نگاه میکنه.
یکی از پسرا ایستاد"سلام تهیونگ چطوری؟"
"من خوبم تو چطوری؟"
"خوبم منتظر جونگ کوکی؟"
"آره"
"اون تو سالن رقصه"
"مثل همیشه"تهیونگ حدسشو میزد. حدودا نیم ساعت دیگه منتظر موند که جونگ کوک:
درحالیکه نفس نفس میزد و موهاش خیس عرق بود دوید بیرون.
"ببخشید دیر کردم"
"نیم ساعت٬نزدیک بود برم′′
باهم بزرگ شدن
8 سال بعد
با اینکه الات تهیونگ اول دبیرستانه به دیوار نزدیک مدرسه راهنمایی قبلیش تکیه
داده...
هدفونش دور گردنشه و دستاش تو جیب لباسشه و به پسرایی که از مدرسه خارج
میشن نگاه میکنه.
یکی از پسرا ایستاد"سلام تهیونگ چطوری؟"
"من خوبم تو چطوری؟"
"خوبم منتظر جونگ کوکی؟"
"آره"
"اون تو سالن رقصه"
"مثل همیشه"تهیونگ حدسشو میزد. حدودا نیم ساعت دیگه منتظر موند که جونگ کوک:
درحالیکه نفس نفس میزد و موهاش خیس عرق بود دوید بیرون.
"ببخشید دیر کردم"
"نیم ساعت٬نزدیک بود برم′′
۴۶۲
۲۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.