فیک زندگی با ماکان ۳
فیک زندگی با ماکان ۳
پارت آخر
ی مدت بعد مهرداد با خانواده اش اومد خاستگاریم صب خاستگاری بچ امیر ب دنیا اومد صب دردش گرفت
السانا:آیییی امیر(داد)
همه دویدیم سمتش
السانا:بچع....
سریع ماشینو آماده کردم رسوندمش بیمارستان دم در اتاق عمل متنظرش بودیم عملش ساعت ۲ ظهر تموم شد ی دختر بچ خوشگل بود
رهام:امشب خاستگاریته ها !!!
سارا:وایی خدا لعنتت کنه با زایدنت دختر
امیر و تنا گذاشتیم پیش زنش برگشتیم خونه مشغول کار بودیم ک دوستی حالت تهوع گرفت
سارا:فک کنم عمه دارم میشم!!!
رهام:واقعا؟!!!
رهام و فرستادم دارو خونه دستگاه تست حاملگی بخره بعد چند دقیقه برگشت
سارا:دوستی بیا ی تست بزن
بعد چند ثانیه
دوستی:مثبته!!!
از سرویس اومد بیرون
سارا:زارت قراره فحش بخورم !!!
رهام:بیا بغلم ک...ن لق عمه ی بچم
دوستی:فحش اولو از اقوام خوردی
همو بغل کردیم زنگ در ب صدا در اومد درو باز کردم مهرداد با ی دسته گل ب کنار مادرش وایستاده بوده اومدن داخل
دسته گلو داد دستم بعد چند ساعت خاستگاری تموم شد
مراسم عقد و عروسی رو هم تاریخشو تایین کردن و همون شب حلقه نامزدیو دستمون کردیم
رهام:مبارکه
دوستی:مبارکه
سارا:ممنون
روز عقد و عروسی بلاخره رسید توی آرایشگاه آماده داماد بودم اما آرایشگر گفت باید پشتشو ب من کنه تا منو نبینه بعد من برم دست بزارم روی شونه اش و برگرده آرایشگر فیلم میگرفت وقتی دستمو گذاشتم روی شونه اش برگشت اشک توی چشماش جمع شد بغلش کردم
مهرداد: ممنون بابت تصادف
سارا:تیکه...
مهرداد:ن ب خدا
منو بوسید و آرایشگر از واکنش مهرداد گریه اش گرفت رفتیم سالن جشن و برگزار کردیم و آخر شب برگشتیم خونه و دیگ لالا (چیه منتظر چ صحنه ایی هستی ملعون ) البته بعد عملیات لالا کردیم
خب چ کنیم راستی دیگ تموم شد منتظر فصل بعد نباشین
پارت آخر
ی مدت بعد مهرداد با خانواده اش اومد خاستگاریم صب خاستگاری بچ امیر ب دنیا اومد صب دردش گرفت
السانا:آیییی امیر(داد)
همه دویدیم سمتش
السانا:بچع....
سریع ماشینو آماده کردم رسوندمش بیمارستان دم در اتاق عمل متنظرش بودیم عملش ساعت ۲ ظهر تموم شد ی دختر بچ خوشگل بود
رهام:امشب خاستگاریته ها !!!
سارا:وایی خدا لعنتت کنه با زایدنت دختر
امیر و تنا گذاشتیم پیش زنش برگشتیم خونه مشغول کار بودیم ک دوستی حالت تهوع گرفت
سارا:فک کنم عمه دارم میشم!!!
رهام:واقعا؟!!!
رهام و فرستادم دارو خونه دستگاه تست حاملگی بخره بعد چند دقیقه برگشت
سارا:دوستی بیا ی تست بزن
بعد چند ثانیه
دوستی:مثبته!!!
از سرویس اومد بیرون
سارا:زارت قراره فحش بخورم !!!
رهام:بیا بغلم ک...ن لق عمه ی بچم
دوستی:فحش اولو از اقوام خوردی
همو بغل کردیم زنگ در ب صدا در اومد درو باز کردم مهرداد با ی دسته گل ب کنار مادرش وایستاده بوده اومدن داخل
دسته گلو داد دستم بعد چند ساعت خاستگاری تموم شد
مراسم عقد و عروسی رو هم تاریخشو تایین کردن و همون شب حلقه نامزدیو دستمون کردیم
رهام:مبارکه
دوستی:مبارکه
سارا:ممنون
روز عقد و عروسی بلاخره رسید توی آرایشگاه آماده داماد بودم اما آرایشگر گفت باید پشتشو ب من کنه تا منو نبینه بعد من برم دست بزارم روی شونه اش و برگرده آرایشگر فیلم میگرفت وقتی دستمو گذاشتم روی شونه اش برگشت اشک توی چشماش جمع شد بغلش کردم
مهرداد: ممنون بابت تصادف
سارا:تیکه...
مهرداد:ن ب خدا
منو بوسید و آرایشگر از واکنش مهرداد گریه اش گرفت رفتیم سالن جشن و برگزار کردیم و آخر شب برگشتیم خونه و دیگ لالا (چیه منتظر چ صحنه ایی هستی ملعون ) البته بعد عملیات لالا کردیم
خب چ کنیم راستی دیگ تموم شد منتظر فصل بعد نباشین
۶.۴k
۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.