Part55
#Part55
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
_ به خدا یه جوری خودمو سر به نیست میکنم که اب از اب تکون نخوره ... تمومش کن این مسخره بازی رو این دوربین رو خاموش کن روانی شدم از دستت
انقد قاطی کرده بودم که موهام رو چنگ میزدم
از اون طرف غرید
_ داری چیکار میکنی؟ موهاتو ول کن، روانی شدی؟
_ آره تو منو روانی کردی
سکوت کرد و چند نفس عمیق کشید
_ باشه حق با تواِ قول میدم همین الان دوربین رو خاموش کنم ولی تو هم فردا بیا تا بیینمت
هیچ حرفی نزدم و جوابی ندادم
_ باشه؟
اون کلمه ی باشه رو جوری با صلابت و محکم گفت که یه جوری ترسیدم و یهو به خودم اومدم و سریع و درعین حال با صدایی آروم گفتم "باشه!"
نفس عمیقی کشید و اروم گفت
_ از من نترس لعنتی نترس
اشک تو چشمام جمع شد و سریع گوشی رو قطع کردم
خودم رو رسوندم به حموم و تو ایینه به چشمام زل زدم
کو اون شیرین ترم اول؟ کو؟
فردا میرم و تکلیفم رو با این یارو مشخص میکنم یا از این زندگی بازم برای من خوش میشه یا ...
"سام"
گوشی رو قطع کردم و به فکر فرو رفتم
میخواستم کلم رو بکوبم به دیوار
داشتم چیکار میکردم با عزیزترین آدم زندگیم؟
کسی که میپرستمش از دست من میخواد زنده نمونه
با گوشی محکم کوبیدم تو سرم
" احمق هیکلت بزرگ شده ولی بازم اندازه ی فندوق میفهمی، احمق، احمق، دیگه حق نداری اینجوری ادامه بدی آدم باش ..."
داشتم زیر لب خودمو سرزنش میکردم که در اتاق به صدا در اومد حوصله ی کسی رو نداشتم
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
_ به خدا یه جوری خودمو سر به نیست میکنم که اب از اب تکون نخوره ... تمومش کن این مسخره بازی رو این دوربین رو خاموش کن روانی شدم از دستت
انقد قاطی کرده بودم که موهام رو چنگ میزدم
از اون طرف غرید
_ داری چیکار میکنی؟ موهاتو ول کن، روانی شدی؟
_ آره تو منو روانی کردی
سکوت کرد و چند نفس عمیق کشید
_ باشه حق با تواِ قول میدم همین الان دوربین رو خاموش کنم ولی تو هم فردا بیا تا بیینمت
هیچ حرفی نزدم و جوابی ندادم
_ باشه؟
اون کلمه ی باشه رو جوری با صلابت و محکم گفت که یه جوری ترسیدم و یهو به خودم اومدم و سریع و درعین حال با صدایی آروم گفتم "باشه!"
نفس عمیقی کشید و اروم گفت
_ از من نترس لعنتی نترس
اشک تو چشمام جمع شد و سریع گوشی رو قطع کردم
خودم رو رسوندم به حموم و تو ایینه به چشمام زل زدم
کو اون شیرین ترم اول؟ کو؟
فردا میرم و تکلیفم رو با این یارو مشخص میکنم یا از این زندگی بازم برای من خوش میشه یا ...
"سام"
گوشی رو قطع کردم و به فکر فرو رفتم
میخواستم کلم رو بکوبم به دیوار
داشتم چیکار میکردم با عزیزترین آدم زندگیم؟
کسی که میپرستمش از دست من میخواد زنده نمونه
با گوشی محکم کوبیدم تو سرم
" احمق هیکلت بزرگ شده ولی بازم اندازه ی فندوق میفهمی، احمق، احمق، دیگه حق نداری اینجوری ادامه بدی آدم باش ..."
داشتم زیر لب خودمو سرزنش میکردم که در اتاق به صدا در اومد حوصله ی کسی رو نداشتم
۴.۶k
۲۲ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.